مردیم در خمار و شرابی از خواجوی کرمانی غزل 690
1. مردیم در خمار و شرابی نیافتیم
گشتیم غرق آتش وآبی نیافتیم
...
1. مردیم در خمار و شرابی نیافتیم
گشتیم غرق آتش وآبی نیافتیم
...
1. آنکه لعلش عین آب زندگانی یافتیم
در رهش مردن حیات جاودانی یافتیم
...
1. ما نوای خویش را در بینوائی یافتیم
فخر بر شاهان عالم در گدائی یافتیم
...
1. دو جان وقف حریم حرم او کردیم
و اعتماد از دو جهان بر کرم او کردیم
...
1. اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم
تحفهٔ جان جهان جان و جهان آوردیم
...
1. دل به دست غم سودای تو دادیم و شدیم
چشمهٔ خون دل از چشم گشادیم و شدیم
...
1. گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم
ور خطائی رفت از آن بازآ که ما باز آمدیم
...
1. باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
باز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیم
...
1. شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم
که ز فردوس نشان میدهد انفاس نسیم
...
1. نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم
بیار باده که جان تازه میشود ز نسیم
...
1. ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
...
1. از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم
بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم
...