نیست بی روی تو میل گل از خواجوی کرمانی غزل 667
1. نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم
تا شدم بندهات آزاد ز سرو چمنم
...
1. نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم
تا شدم بندهات آزاد ز سرو چمنم
...
1. مدام آن نرگس سرمست را در خواب میبینم
عجب مستیست کش پیوسته در محراب میبینم
...
1. گلی به رنگ تو در بوستان نمیبینم
باعتدال تو سروی روان نمیبینم
...
1. آن ماه پری رخ را در خانه نمیبینم
وین طرفه که بی رویش کاشانه نمیبینم
...
1. خرم آنروز که از خطهٔ کرمان بروم
دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم
...
1. من بیدل نگر از صحبت جانان محروم
تنم از درد به جان آمده وز جان محروم
...
1. این چه بادست کزو بوی شما میشنوم
وین چه بویست که از کوی شما میشنوم
...
1. این چه بویست که از باد صبا میشنوم
وین چه خاکست کزو بوی وفا میشنوم
...
1. حکایت رخت از آفتاب میشنوم
حدیث لعل لبت از شراب میشنوم
...
1. نسیم زلف تو از نوبهار میشنوم
نشان روی تو از لالهزار میشنوم
...
1. مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم
پای بند گره طره طرار توایم
...