ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان از خواجوی کرمانی غزل 714
1. ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان
شمع شبستان دل گلبن بستان جان
...
ای رخت شمع بت پرستان از خواجوی کرمانی غزل 715
1. ای رخت شمع بت پرستان شمع بیرون بر از شبستان
بر لب جوی و طرف بستان داد مستان ز باده بستان
...
ای رخ تو قبلهٔ خورشید از خواجوی کرمانی غزل 716
1. ای رخ تو قبلهٔ خورشید پرستان
پرتو روی چو مهت شمع شبستان
...
چه خوشست باده خوردن از خواجوی کرمانی غزل 717
1. چه خوشست باده خوردن به صبوح در گلستان
که خبر دهد ز جنت دم صبح و باد بستان
...
ای چشم تو چشم‌بند مستان از خواجوی کرمانی غزل 718
1. ای چشم تو چشم‌بند مستان
روی تو چراغ بت پرستان
...
ببوستان می گل بوی لاله از خواجوی کرمانی غزل 719
1. ببوستان می گل بوی لاله گون مستان
مگر ز دست سمن عارضان پردستان
...
نرگس مستت فتنهٔ مستان از خواجوی کرمانی غزل 720
1. نرگس مستت فتنهٔ مستان
تشنهٔ لعلت باده پرستان
...
ای بوستان عارض تو گلستان از خواجوی کرمانی غزل 721
1. ای بوستان عارض تو گلستان جان
چشم تو عین مستی و جسم تو جان جان
...
ای لب و گفتار تو کام دل از خواجوی کرمانی غزل 722
1. ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان
لعل زمرد نقاب گوهر یاقوت کان
...
ای چشم می پرستت آشوب از خواجوی کرمانی غزل 723
1. ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان
وی زلف پر شکستت زنجیر پای بندان
...
ای می لعل تو کام رندان از خواجوی کرمانی غزل 724
1. ای می لعل تو کام رندان
جعد تو زنجیر پای بندان
...
به من رسید نوید وصال از خواجوی کرمانی غزل 725
1. به من رسید نوید وصال دلداران
چو کشته را دم عیسی و کشته را باران
...