95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 در راه قربت ما ره‌بان چه کار دارد در خلوت مسیحا رهبان چه کار دارد

2 در داستان نیاید اسرار عشقبازان کانجا که قاف عشقست دستان چه کار دارد

3 با حکم الهی بگذرد ز حکم یونان با بحر لامکانی عمان چه کار دارد

4 در ملک بی‌نیازی کون و مکان چه باشد با سر لن ترانی هامان چه کار دارد

1 با درد دردنوشان درمان چه کار دارد با نالهٔ خموشان الحان چه کار دارد

2 در شهر بی نشانان سلطان چه حکم داند در ملک بی زبانان فرمان چه کار دارد

3 دریا کشان غم را از موج خون مترسان با اهل نوح مرسل طوفان چه کار دارد

4 از دفتر معانی نقش صور فرو شوی با نامهٔ الهی عنوان چه کار دارد

1 درد محبت درمان ندارد راه مودت پایان ندارد

2 از جان شیرین ممکن بود صبر اما ز جانان امکان ندارد

3 آنرا که در جان عشقی نباشد دل بر کن از وی کوجان ندارد

4 ذوق فقیران خاقان نیابد عیش گدایان سلطان ندارد

1 کسی کو دل بر جانان ندارد دلی دارد ولیکن جان ندارد

2 هر آنکو با سر زلف سیاهش سری دارد سر و سامان ندارد

3 ز غرقاب غمش کی جان توان برد که دریا نیست کان پایان ندارد

4 بهر موئی دلی دارد ولیکن ز چندین دل غمی چندان ندارد

1 آن پریچهره که جور و ستم آئین دارد چه خطا رفت که ابروش دگر چین دارد

2 نافهٔ مشگ ز چین خیزد و آن ترک ختا ای بسا چین که در آن طره مشگین دارد

3 دل غمگین مرا گر چه بتاراج ببرد شادمانم که وطن در دل غمگین دارد

4 عجب از چشم کماندار تو دارم که مقیم مست خفتست و کمان برسر بالین دارد

1 هر کو بصری دارد با او نظری دارد با او نظری دارد هر کو بصری دارد

2 آنکو خبری دارد در بیخبری کوشد در بیخبری کوشد هر کو خبری دارد

3 شیرین شکری دارد آن خسرو بت رویان آن خسرو بت رویان شیرین شکری دارد

4 چون ما دگری دارد آن فتنه بهر جائی آن فتنه بهر جائی چون ما دگری دارد

1 دل من باز هوای سر کوئی دارد میل خاطر دگر امروز بسوئی دارد

2 هیچ دارید خبر کان دل سرگشتهٔ من مدتی شد که وطن بر سر کوئی دارد

3 بگسست از من و در سلسله موئی پیوست که دل خلق جهان در خم موئی دارد

4 ایکه از سنبل مشکین توعنبر بوئیست خنک آن باد که از زلف تو بوئی دارد

1 کدام یار که ما را پیام یار آرد از آن دیار حدیثی بدین دیار آرد

2 که می‌رود که ز یاران مهربان خبری بدین غریب پریشان دلفگار آرد

3 بتشنگان بیابان برد بشارت آب ببلبلان چمن مژدهٔ بهار آرد

4 اگر نه لطف نماید نسیم باد صبا بمرغ زار که بوئی ز مرغزار آرد

1 چون صبا نکهت آن زلف پریشان آرد دل پر درد مرا مژدهٔ درمان آرد

2 جان بشکرانه کنم پیشکش خدمت او هر نسیمی که مرا مژدهٔ جانان آرد

3 چه تفاوت کند از نکهت انفاس نسیم بلبل دلشده را بوی گلستان آرد

4 زلف چوگان صفت ار حلقه کند بر رخسار هر زمان گوی دلم در خم چوگان آرد

1 خدنگ غمزهٔ جادو چو در کمان آرد هزار عاشق دلخسته را بجان آرد

2 در آن دقیقهٔ باریک عقل خیره شود دلم حدیث میانش چو در میان آرد

3 حلاوت سخنش کام جان کند شیرین عبارتی ز لبش هر که در بیان آرد

4 از آن دو نرگس مخمور ناتوان عجبست که تیر غمزه بدینگونه در کمان آرد

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی