95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار خواجوی کرمانی / غزلیات خواجوی کرمانی

غزلیات خواجوی کرمانی

1 چو از برگ گلش سنبل دمیدست ز حسرت در چمن گل پژمریدست

2 به عشوه توبهٔ شهری شکستست به غمزه پردهٔ خلقی دریدست

3 ز روبه بازی چشم چو آهوش دلم چون آهوی وحشی رمیدست

4 چه رویست آنکه در اوصاف حسنش کمال قدرت بیچون پدیدست

1 گرهٔ زلف بهم بر زده کاین مشک تتارست رقم از غالیه بر گل زده کاین خط غبارست

2 رشته‌ئی برقمر انداخته کاین مار سیاهست نقطه‌ئی برشکر افکنده که این مهرهٔ مارست

3 مشک بر برگ سمن بیخته یعنی شب قدرست زلف شبرنگ بهم بر زده یعنی شب تارست

4 لل از پستهٔ خود ریخته کاین چیست حدیثست لاله در مشک نهان کرده که این چیست عذارست

1 شعاع چشمهٔ مهر از فروغ رخسارست شراب نوشگوار از لب شکر بارست

2 کمند عنبری از چنین زلف دلبندست فروغ مشتری از عکس روی دلدارست

3 نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست

4 چه منزلست مگر بوستان فردوسست چه قافله‌ست مگر کاروان تاتارست

1 به بوستان جمالت بهار بسیارست ولیک با گل وصل تو خار بسیارست

2 مدام چشم تو مخمور و ناتوان خفتست چه حالتست که او را خمار بسیارست

3 میم ز لعل دل افروز ده که جان‌افزاست وگرنه جام می خوشگوار بسیارست

4 خط غبار چه حاجت بگرد رخسارت که از تو بردل ما خود غبار بسیارست

1 نعلم نگر نهاده برآتش که عنبرست وز طره طوق کرده که از مشک چنبرست

2 تعویذ دل نوشته که خط مسلسلست شکر به می سرشته که یاقوت احمرست

3 زلف سیه گشوده که این قلب عقربست روی چو مه نموده که این مهر انورست

4 در خواب کرده غمزه که جادوی بابلست در تاب کرده طره که هندوی کافرست

1 سحر بگوش صبوحی کشان باده‌پرست خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست

2 مرا اگر نبود کام جان وعمر دراز چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست

3 اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد که از کمند محبت کجا توانی جست

4 امام ما مگر از نرگس تو رخصت یافت چنین که مست بمحراب می‌رود پیوست

1 ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

2 تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست

3 هر که چون ماه نو انگشت‌نما شد در شهر همچو ابروی تو در باده‌پرستان پیوست

4 تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق می پرستی که بود بیخبر از جام الست

1 ای لبت میگون و جانم می پرست ما خراب افتاده و چشم تو مست

2 همچو نقشت خامهٔ نقاش صنع صورتی صورت نمی‌بندد که بست

3 دین و دنیا گر نباشد گو مباش چون تو هستی هر چه مقصودست هست

4 در سر شاخ تو ای سرو بلند کی رسد دستم بدین بالای پست

1 گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست

2 گفتم آن زلف و جبینم بچنین روز نشاند گفت کان زلف و جبین نیست که شام و سحرست

3 گفتم ای جان جهان از من مسکین بگذر گفت بگذر ز جهان زانکه جهان بر گذرست

4 گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست

1 لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

2 برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری گر چه چشم من دل سوخته خونریزترست

3 ایکه از تنگ شکر شور برآورد لبت هر زمان پسته تنگت شکر آویزترست

4 همچو سرچشمهٔ نوش تو ز بهر سخنم چشمم از درج عقیقت گهر انگیزترست

آثار خواجوی کرمانی

95 اثر از غزلیات خواجوی کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات خواجوی کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی