24 اثر از قصاید در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 دردا که دل نماند و بر او نام درد ماند وز یار یادگار دلم یاد کرد ماند

2 بر شاخ عمر برق گذشت و خزان رسید یک نیمه زو سیاه و دگر نیمه زرد ماند

3 بر نخل بخت و گلبن امیدم ای دریغ خار بلا بماند، نه خرما نه ورد ماند

4 عمرم بشد به پای شب و روز و غم گذاشت موکب دو اسبه رفت و همه راه‌گرد ماند

1 خسرو بدار ملک جم ایوان تازه کرد در هشت خلد مملکه بستان تازه کرد

2 کیخسرو تهمتن بر زال سیستان در ملک نیم روز شبستان تازه کرد

3 این کعبه را که سد سکندر حریم اوست خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد

4 بهر ثبات ملک چنین کعبهٔ جلال از بوقبیس حلم خود ارکان تازه کرد

1 دیر خبر یافتی که یار تو گم شد جام جم از دست اختیار تو گم شد

2 خیز دلا شمع برکن از تف سینه آن مه نو جوی کز دیار تو گم شد

3 حاصل عمر تو بود یک ورق کام آن ورق از دفتر شمار تو گم شد

4 نقش رخ آرزو به روی که بینی کینهٔ آرزو نگار تو گم شد

1 دوش بر گردون رنگی دگر آمیخته‌اند شب و انجم چو دخان با شرر آمیخته‌اند

2 ماه نو ابروی زال زر و شب رنگ خضاب خوش خضاب از پی ابروی زر آمیخته‌اند

3 نیشتر ماه نو و خون شفق و طشت فلک طشت و خون را بهم از نیشتر آمیخته‌اند

4 سی و شاق آمده و خانقهی بوده و باز یاوگی گشته و تن با سفر آمیخته‌اند

1 به فلک تخته در ندوخته‌اند چشم خورشید بر ندوخته‌اند

2 کوه را در هوا نداشته‌اند شمس را بر قمر ندوخته‌اند

3 دیده بانان بام عالم را پرده‌ها بر بصر ندوخته‌اند

4 چرخ و انجم پلاس شام هنوز بر پرند سحر ندوخته‌اند

1 بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد

2 چون پیر روزه دار برم سجده، کو مرا چون طفل شیر خوار عرب طوقدارکرد

3 تا لاجرم زبان من از چاشنی شکر چون کام روزه‌دار و لب شیر خوار کرد

4 بودم به طبع سنقر حلقه به گوش او اکنون ز شکر گوش مرا گوشوار کرد

1 دوش چون خورشید را مصروع خاور ساختند ماه نو را چون حمایل چفته پیکر ساختند

2 قرص خور مصروع از آن شد کز حمایل باز ماند کآن حمایل هم برای قرصهٔ خور ساختند

3 گوشهٔ جام شکسته سوی خاور شد پدید یک جهان نظاره کن کآن جام از چه گوهر ساختند

4 محتسب گویی به ماه روزه جام می شکست کآن شکسته جام را رسوای خاور ساختند

1 جام طرب کش که صبح کام برآمد خندهٔ صبح از دهان جام برآمد

2 صبح فلک بین که بر موافقت جام دم زد و بوی میش ز کام برآمد

3 مهرهٔ شادی نشست و ششدره برخاست نقش سه شش بر سه زخم کام برآمد

4 داو طرب کن تمام خاصه که اکنون عدهٔ خاتون خم تمام برآمد

1 منتظری تا ز روزگار چه خیزد عقل بخندد کز انتظار چه خیزد

2 جز رصدان سیه سپید نشاندن بر ره جان‌ها ز روزگار چه خیزد

3 بیش ز تاراج باز عمر سیه سر زین رصدان سپید کار چه خیزد

4 روز و شب آبستن و تو بستهٔ امید کز رحم این دو باردار چه خیزد

1 چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند

2 نیست بستان خراسان را چو من مرغی مرغم آوخ سوی بستان شدنم نگذارند

3 گنج درها نتوان برد به بازار عراق گر به بازار خراسان شدنم نگذارند

4 نه نه سرچشمه حیوان به خراسان خیزد چون نه خضرم به سر آن شدنم نگذارند

آثار خاقانی شروانی

24 اثر از قصاید در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی