آوازهٔ رحیل شنیدم از خاقانی شروانی قصیده 186
1. آوازهٔ رحیل شنیدم به صبحگاه
با شبروان دواسبه دویدم به صبحگاه
...
1. آوازهٔ رحیل شنیدم به صبحگاه
با شبروان دواسبه دویدم به صبحگاه
...
1. در ساحت زمانه ز راحت نشان مخواه
ترکیب عافیت ز مزاج جهان مخواه
...
1. ای در حرمت نشان کعبه
درگاه تو را نشان کعبه
...
1. خورشید کسری تاج بین ایوان نو پرداخته
یک اسبه بر گوی فلک میدان نو پرداخته
...
1. در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته
گردون هزاران نرگسه از سقف مینا ریخته
...
1. ای تیر باران غمت، خون دل ما ریخته
نگذاشت طوفان غمت، خون دلی ناریخته
...
1. باز از تف زرین صدف، شد آب دریا ریخته
ابر نهنگ آسا ز کف، لولوی لالا ریخته
...
1. صبح خیزان بین قیامت در جهان انگیخته
نعرههاشان نفخ صور از هر دهان انگیخته
...
1. ماه نو دیدی حمایل ز آسمان انگیخته
اختران تعویذ سیمین بیکران انگیخته
...
1. این تویی کز غمزه غوغا در جهان انگیخته
نیزه بالا خون بدان مشکین سنان انگیخته
...
1. دور فلک ده جام را از نور عذرا داشته
چون عده داران چار مه در طارمی واداشته
...
1. ای در دل سودائیان، از غمزه غوغا داشته
من کشتهٔ غوغائیان، دل مست سودا داشته
...