این آتشین کاسه نگر، دولاب مینا داشته از خاقانی قصیده 198
1. این آتشین کاسه نگر، دولاب مینا داشته
از آب کوثر کاسه‌تر و آهنگ دریا داشته
ای در عجم سلالهٔ اصل کیان شده از خاقانی قصیده 199
1. ای در عجم سلالهٔ اصل کیان شده
وی در عرب زبیدهٔ اهل زمان شده
عید است و پیش از صبح‌دم مژده به خمار آمده از خاقانی قصیده 200
1. عید است و پیش از صبح‌دم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده
ای با دل سودائیان عشق تو در کار آمده از خاقانی قصیده 201
1. ای با دل سودائیان عشق تو در کار آمده
ترکان غمزت را به جان دلها خریدار آمده
مهر است یا زرین صدف خرچنگ را یار آمده از خاقانی قصیده 202
1. مهر است یا زرین صدف خرچنگ را یار آمده
خرچنگ ناپروا ز تف، پروانهٔ نار آمده
صبح خیزان بین به صدر کعبه مهمان آمده از خاقانی قصیده 203
1. صبح خیزان بین به صدر کعبه مهمان آمده
جان عالم دیده و در عالم جان آمده
الوداع ای کعبه کاینک وقت هجران آمده از خاقانی قصیده 204
1. الوداع ای کعبه کاینک وقت هجران آمده
دل تنوری گشته و زو دیده طوفان آمده
به خراسان شوم انشاء الله از خاقانی قصیده 205
1. به خراسان شوم انشاء الله
آن ره آسان شوم انشاء الله
دلنواز من بیمار شمائید همه از خاقانی قصیده 206
1. دلنواز من بیمار شمائید همه
بهر بیمار نوازی به من آئید همه
سر تابوت مرا باز گشائید همه از خاقانی قصیده 207
1. سر تابوت مرا باز گشائید همه
خود ببینید و به دشمن بنمائید همه
ما فتنه بر توایم و تو فتنه بر آینه از خاقانی قصیده 208
1. ما فتنه بر توایم و تو فتنه بر آینه
ما رانگاه در تو، تو را اندر آینه