غصه بندد نفس افغان از خاقانی شروانی قصیده 151
1. غصه بندد نفس افغان چکنم؟
لب به فریاد نفسران چکنم؟
...
1. غصه بندد نفس افغان چکنم؟
لب به فریاد نفسران چکنم؟
...
1. هر صبح که نو جهان ببینم
از منزل جان نشان ببینم
...
1. به درد دلم کاشنائی نبینم
هم از درد، دل را دوایی نبینم
...
1. ای قبلهٔ جان کجات جویم
جانی و به جان هوات جویم
...
1. ضماندار سلامت شد دل من
که دار الملک عزلت ساخت مسکن
...
1. قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان
هان ای حکیم پردهٔ عزلت بساز هان
...
1. هین کز جهان علامت انصاف شد نهان
ای دل کرانه کن ز میان خانهٔ جهان
...
1. الامان ای دل که وحشت زحمت آورد الامان
بر کران شو زین مغیلانگاه غولان بر کران
...
1. نطع بگسترد عشق پای فرو کوب هان
خانه فروشی بزن آستیی برفشان
...
1. ای لب و خالت بهم طوطی و هندوستان
پیش جمالت منم هندوی جان بر میان
...
1. تا نفخات ربیع صور دمید از دهان
کالبد خاک را نزل رسید از روان
...
1. تا رقم حسن تو زد آسمان
نامزد عشق تو آمد جهان
...