آنها که محققان راهند از خاقانی شروانی غزل 85
1. آنها که محققان راهند
در مسند فقر پادشاهند
...
1. آنها که محققان راهند
در مسند فقر پادشاهند
...
1. با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
سیمرغ وصل را دل و جان آشیانه بود
...
1. طریق عشق رهبر برنتابد
جفای دوست داور برنتابد
...
1. عقل در عشق تو سرگردان بماند
چشم جان در روی تو حیران بماند
...
1. دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود
صبر پی گم کرد چون همدست دستانت نبود
...
1. دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
...
1. دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند
در پای تو هر ساعت جانی دگر افشاند
...
1. صد یک حسن تو نوبهار ندارد
طاقت جور تو روزگار ندارد
...
1. تب دوشین در آن بت چون اثر کرد
مرا فرمود و هم در شب خبر کرد
...
1. هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد
...
1. عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد
افغان چه توان کرد که داور نپذیرد
...
1. عشق تو چون درآید شور از جهان برآید
دلها در آتش افتد دود از میان برآید
...