41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است

2 جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف تو راست معجزه و نام تو سلیمان است

3 از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی زمانه از همه خونریزها پشیمان است

4 بر آن دیار که باد فراق تو بگذشت به هر کجا که کنی قصد قصر ویران است

1 حصن جان ساز در جهان خلوت دو جهان ملک و یک زمان خلوت

2 باک غوغای حادثات مدار چون تو را شد حصار جان خلوت

3 ساقیت اشک و مطربت ناله شاهدت درد و میزبان خلوت

4 خلوتی کن نهان ز سایهٔ خویش تا کند سایه را نهان خلوت

1 بخت بدرنگ من امروز گم است یارب این رنگ سواد از چه خم است

2 دلدل دل ز سر خندق غم چون جهانم که بس افکنده سم است

3 با من امروز فلک را به جفا آشتی نیست همه اشتلم است

4 شد چو کشتی به کژی کار فلک که عنانش محل پاردم است

1 طره مفشان که غرامت بر ماست طیره منشین که قیامت برخاست

2 غمزه بر کشتن من تیز مکن کان نه غمزه است که شمشیر قضاست

3 بس که از خصم توام بیم سر است بر سر این همه خشم تو چراست

4 گر عتابی ز سر ناز برفت مرو از جای که صحبت برجاست

1 در جهان هیچ سینه بی‌غم نیست غمگساری ز کیمیا کم نیست

2 خستگی‌های سینه را نونو خاک پر کن که جای مرهم نیست

3 دم سرد از دهان بر آه جگر بازگردان که یار همدم نیست

4 هیچ یک خوشهٔ وفا امروز در همه کشتزار آدم نیست

1 مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است از آن نعرهٔ من چنین خوش فتاده است

2 به هفت آسمان هشتمین در فزایم ز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است

3 من آن آب نادیه نخل بلندم که از جان من در من آتش فتاده است

4 غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیده چو نیلوفرم آب مفرش فتاده است

1 من ندانستم که عشق این رنگ داشت وز جهان با جان من آهنگ داشت

2 دستهٔ گل بود کز دورم نمود چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت

3 عافیترا خانه همچون سیم رفت زآنکه دست عقل زیر سنگ داشت

4 صبر بیرون تاخت از میدان عشق در سر آمد زانکه میدان تنگ داشت

1 چه نشینم که فتنه بر پای است رایت عشق پای برجای است

2 هرچه بایست داشتم الحق محنت عشق نیز می‌بایست

3 صبر با این بلا ندارد پای بگریزد نه بند بر پای است

4 راستی به که صبر معذوراست بر سر تیغ چون توان پای است

1 آن کز می خواجگی است سرمست بر وی نزنند عاقلان دست

2 بی‌آنکه کسی فکند او را از پایهٔ خود فرو فتد پست

3 مرغی که تواش همای خوانی جغدی است کز آشیان ما جست

4 از پنجرهٔ صلاح برخاست بر کنگردهٔ فساد بنشست

1 فرمان ملک چه ساحری ساخت کز سحر بهار آزری ساخت

2 در هندسه دست موسوی داشت در شعبده صنع ساحری ساخت

3 شکل فلک دوازده برج زین قصر دوازده دری ساخت

4 از بس که به صنعتش طرازید نقاش طراز ساحری ساخت

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی