41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن با انده او زشت است اندوه جهان خوردن

2 گر پای سگ کویش بر دیدهٔ ما آید زین مرتبه بر دیده تشویر توان خوردن

3 در عشوهٔ وصل او عمری به کران آرم گرچه ز خرد نبود زهری به گمان خوردن

4 آنجا که سنان باشد با کافر مژگانش خوشتر ز شکر دانم بر سینه سنان خوردن

1 در یک سخن آن همه عتیبش بین در یک نظر این همه فریبش بین

2 خورشید که ماه در عنان دارد چون سایه دویده در رکیبش بین

3 خاموشی لعل او چه می‌بینی جماشی چشم پر عتیبش بین

4 تا چشم نظاره زو خبر ندهد هم نور جمال او حجیبش بین

1 شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این شب است این یا غلط کردم که عید روزگار است این

2 اگر ناف بهشت از شب تهی ماند آن نمی‌دانم مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکار است این

3 سرشک من به رقص افتاد بر نطع زر از شادی چو جانم در سماع آمد که یارب وصل یار است این

4 قرارم شد ز هفت اندام گوهر هفت ناکرده ز هفتم پرده رخ بنمود گوئی نوبهار است این

1 درد دل گویم از نهان بشنو راز، بی‌زحمت زبان بشنو

2 جوش دریای غصه باور کن موج خون بنگر و فغان بشنو

3 بر کنار دو جوی دیدهٔ من بانگ دولاب آسمان بشنو

4 لرزهٔ برق در سحاب دل است نالهٔ رعد ز امتحان بشنو

1 آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او هم ناخنی کمتر نگشت اندوه روز افزون او

2 دل خاک آن خون خواره شد تا آب او یک‌باره شد صیدی کزو آواره شد خاکش بهست از خون او

3 از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او

4 کردم حسابش جو به جو در دستخون دیدم گرو جوجو شد از غم نو به نو بی‌روی گندم‌گون او

1 تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو علم الله که جان من چه کشید از جفای تو

2 گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو

3 ز غمت گرچه خسته‌ام، کمر مهر بسته‌ام دل از آن بر گسسته‌ام که گذارم وفای تو

4 دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضای تو

1 سینه پر آتشم چو میغ از تو چهرهٔ پر گوهرم چو تیغ از تو

2 روز عمرم بدی که چون حاصلی نیست جز دریغ از تو

3 ماتم عمر رفته خواهم داشت زان سیه جامه‌ام چو میغ از تو

4 رصد عشق تو جهان بگرفت چون تمنا کنم دریغ از تو

1 شد آبروی عاشقان از خوی آتش‌ناک تو بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو

2 بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو

3 ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو

4 بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم‌ناک تو

1 گرچه جانی از نظر پنهان مشو رحم کن در خون جان ای جان مشو

2 پردهٔ رازم دریدی آشکار وعده‌های کژ مده پنهان مشو

3 گر به جان فرمان دهی فرمان برم آمدی ناخوانده بی‌فرمان مشو

4 از بن دندان به دندان مزد تو جان دهم جای دگر مهمان مشو

1 چه کرده‌ام بجای تو که نیستم سزای تو نه از هوای دلبران بری شدم برای تو

2 مده به خود رضای آن که بد کنی بجای آن که با تو داشت رای آن که نگذرد ز رای تو

3 دل من از جفای خود ممال زیر پای خود که بدکنی بجای خود که اندر اوست جای تو

4 مکن خراب سینه‌ام، که من نه مرد کینه‌ام ز مهر تو بری نه‌ام، به جان کشم جفای تو

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی