41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم

2 خضر لب تشنه در این بادیه سرگردان داشت راه ننمود که بر چشمهٔ حیوان برسم

3 شب تار و ره دور و خطر مدعیان تا در دوست ندانم به چه عنوان برسم

4 عوض شکوه کنم شکر چو یوسف اظهار من به دولت اگر از سیلی اخوان برسم

1 دارم سر آنکه سر برآرم خود را ز دو کون بر سر آرم

2 بر هامهٔ ره روان نهم پای همت ز وجود برتر آرم

3 بر لاشهٔ عجز بر نهم رخت تا رخش قدر عنان درآرم

4 این دار خلافت پدر را در زیر نگین مسخر آرم

1 از گلستان وصل نسیمی شنیده‌ام دامن گرفته بر اثر آن دویده‌ام

2 بی‌بدرقه به کوی وصالش گذشته‌ام بی‌واسطه به حضرت خاصش رسیده‌ام

3 اینجا گذاشته پر و بالی که داشته آنجا که اوست هم به پر او پریده‌ام

4 این مرغ آشیان ازل را به تیغ عشق پیش سرای پردهٔ او سر بریده‌ام

1 دلا زارت برون نتوان نهادن قدم در موج خون نتوان نهادن

2 بر اسب عمر هرای جوانی است بر او زین سرنگون نتوان نهادن

3 تو را هر دم غم صد ساله روزی است ذخیره زین فزون نتوان نهادن

4 به کتف عمر میکش بار محنت که بر دهر حرون نتوان نهادن

1 خرمی کان فلک دهد غم دان دل که با غم بساخت خرم دان

2 سنت اهل عشق خواهی داشت درد را هم مزاج مرهم دان

3 به عیاری که هفت مردان راست نقش شش روز کمتر از کم دان

4 دوستان همچو مهر، نمامند دشمنان همچو ماه، محرم دان

1 برون از جهان تکیه جایی طلب کن ورای خرد پیشوایی طلب کن

2 قلم برکش و بر دو گیتی رقم زن قدم درنه و رهنمایی طلب کن

3 جهان فرش توست آستینی برافشان فلک عرش توست استوایی طلب کن

4 همه درد چشم تو شد هستی تو شو از نیستی توتیایی طلب کن

1 سوختم چون بوی برناید ز من وآتش غم روی ننماید ز من

2 من ز عشق آراستم بازارها عشق بازاری نیاراید ز من

3 تا نیارم زر رخ از لعل اشک دل ز محنت‌ها نیاساید ز من

4 ای خیال یار در خورد آمدی بی‌تو دانی هیچ نگشاید ز من

1 ای صبح مرا حدیث آن مه کن ای باد، مرا ز زلفش آگه کن

2 ای قرصهٔ آفتاب پیش من بگشای زبان، قصد آن مه کن

3 ای خیل خیال دوست هر ساعت از سبزهٔ جان مرا چراگه کن

4 ای لاف زده ز عشق و دل داده جان هم بده و به کوی او ره کن

1 غصهٔ آسمان خورم دم نزنم، دریغ من در خم شست آسمان بسته منم، دریغ من

2 چون دم سرد صبح‌دم کآتش روز بردهد آتش دل برآورد دم زدنم، دریغ من

3 بین که پل جفا فلک بر دل من شکست و من این پل آب رنگ را کی شکنم، دریغ من

4 برکنم از زمین دل بیخ امل به بیل غم خار اجل ز راه جان برنکنم، دریغ من

1 دلا با عشق پیمان تازه گردان برات عشق بر جان تازه گردان

2 به کفرش ز اول ایمان آر و آنگه چو ایمان گفتی ایمان تازه گردان

3 نماز عاشقان بی‌بت روا نیست سجود بت‌پرستان تازه گردان

4 چه رانی کشتی اندیشه در خشک گرت سوزی است طوفان تازه گردان

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی