41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 سرمستم و تشنه، آب در ده آن آتش‌گون گلاب در ده

2 در حجلهٔ جام آسمان رنگ آن دختر آفتاب در ده

3 آن خون سیاوش از خم جم چون تیغ فراسیاب در ده

4 یاقوت بلور حقه پیش آر خورشید هوا نقاب در ده

1 در صبوح آن راح ریحانی بخواه دانهٔ مرغان روحانی بخواه

2 یک دو جام از راه مخموری بخور یک دو جنس از روی یکسانی بخواه

3 ساغری چون اشک داودی به رنگ از پری‌روی سلیمانی بخواه

4 دیدبان عقل را بربند چشم چشم بندش آنچه می‌دانی بخواه

1 ای برقرار خوبی، با تو قرار من چه از سکه گشت کارم، تدبیر کار من چه

2 زرین رخم ز عشقت بی‌آب و سنگ مانده بر سنگ تو ندانم آب و عیار من چه

3 بر بوی وصل تا کی درد سر فراقت آن می هنوز در خم چندین خمار من چه

4 دادم به باد عمری در انتظار روزی این روز بی‌مرادی در انتظار من چه

1 ای دل به جفات جان نهاده جان پیش‌کشت جهان نهاده

2 شهری همه ز آهنین دل تو قفلی زده بر دهان نهاده

3 بر طرف لب تو جان عیسی از نیل و بقم دکان نهاده

4 از کوی سوار چون برآئی شب‌پوش بر ابروان نهاده

1 ای زیر نقاب مه نموده ماه من و عید شهر بوده

2 از مقنعه ماه غبغب تو صد ماه مقنعم نموده

3 باد سر زلفت از سر آغوش دستار سر سران ربوده

4 دردانهٔ عقد عنبرینت خونین صدف از دلم گشوده

1 ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده وی زلف مشک‌بارت جان‌ها شکار کرده

2 از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته وز آه عاشقانت دریا بخار کرده

3 یک وعده در دو ماهم داده که می‌بیایم چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده

4 مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را لب‌های شکرینت غم خوش‌گوار کرده

1 درا تا سیل بنشانم ز دیده گهر در پایت افشانم ز دیده

2 بیا از گرد ره در دیده بنشین که گرد راه بنشانم ز دیده

3 مگر دان سر ز من تا خون چشمم سوی دل باز گردانم ز دیده

4 چنان بر دیده بندم نقش رویت که نقش خلد برخوانم ز دیده

1 ماه نو و صبح بین پیاله و باده عکس شباهنگ بر پیاله فتاده

2 روز به شب کرده‌ای به تیرگی حال شب به سحر کن به روشنائی باده

3 از پی آن تا حصار غم بگشائی جام سوار آمدو قنینه پیاده

4 جعد نشان بر جبین ساده و بنشین زخمه برآور که نیک جعدی و ساده

1 از زلف هر کجا گرهی برگشاده‌ای بر هر دلی هزار گره برنهاده‌ای

2 در روی من ز غمزه کمان‌ها کشیده‌ای بر جان من ز طره کمین‌ها گشاده‌ای

3 بر هرچه در زمانه سواری به نیکوئی الا بر وفا و مهر کز این دو پیاده‌ای

4 گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل تو خود ز مادر از پی این کار زاده‌ای

1 روی درکش ز دهر دشمن روی پشت برکن به چرخ کافر خوی

2 مردمی از نهاد کس مطلب خرمی از مزاج دهر مجوی

3 با بلاها بساز و تن در ده کز سلامت نه رنگ ماند و نه بوی

4 دود وحشت گرفت چهرهٔ عمر آب دیده بریز و پاک بشوی

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی