41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم ز پاک‌بازی نقش فنا فرو خواندیم

2 به نعش عالم جیفه نماز برکردیم به فرق گنبد فرتوت خاک بفشاندیم

3 همه حدیث شما تیغ بود و گردن ما نه گردنیم که از حکم سربرافشاندیم

4 چراغ‌وار به کشتن نشسته بر سر نطع به باد سرد چراغ زمانه بنشاندیم

1 گر به عیار کسان از همه کس کمتریم هیچ کسان را به نقد از همه محرم‌تریم

2 گر به امیدی که هست دولتیان خرم‌اند ما به قبولی که نیست از همه خرم‌تریم

3 گر تو به کوی مراد راه مسلم روی ما به سر کوی عجز از تو مسلم‌تریم

4 صاف طرب شرب توست چون که فراهم نه‌ای دردی غم قوت ماست وز تو فراهم‌تریم

1 تا چند ستم رسیده باشم چون سایه ز خود رمیده باشم

2 لب بسته گلو گرفته چون نای نالان و ستم رسیده باشم

3 انصاف بده چرا ننالم کانصاف ز کس ندیده باشم

4 چند از سگ ابلق شب و روز افتادهٔ سگ گزیده باشم

1 نماند اهل رنگی که من داشتم برفت آب و سنگی که من داشتم

2 به بوی دل یار یک‌رنگ بود به منزل درنگی که من داشتم

3 برد رنگ دیبا هوا لاجرم هوا برد رنگی که من داشتم

4 خزان شد بهاری که من یافتم کمان شد خدنگی که من داشتم

1 از هستی خود که یاد دارم جز سایه نماند یادگارم

2 ور سایه ز من بریده گردد هم نیست عجب ز روزگارم

3 چون یار ز من برید سایه چون سایه ز من رمید یارم

4 از هم‌نفسان مرا چراغی است زان هیچ نفس زدن نیارم

1 گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم از سر کوی تو پای بازنگیرم

2 زخم سنان تو را سپر کنم از دل تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم

3 خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم کز توی ناحق گزار نیست گزیرم

4 ساخته‌ام با بلای عشق تو چونانک گر عوضش عافیت دهی نپذیرم

1 منم آن کز طرب غمین باشم لیکن از غم طرب گزین باشم

2 درد غم بایدم نه صاف طرب زانکه با دردکش قرین باشم

3 یک‌دم و نیم جان گرو دارم من مقامر دلم چنین باشم

4 سه یک دوستان سه شش خواهم که همه با گرو به کین باشم

1 دردی که مرا هست به مرهم نفروشم ور عافیتش صرف دهی هم نفروشم

2 بگداخت مرا مرهم و بنواخت مرا درد من درد نوازنده به مرهم نفروشم

3 ای خواجه من و تو چه فروشیم به بازار شادی بفروشی تو و من غم نفروشم

4 رازی که چو نای از لب یاران ستدم من از راه زبان بر دل همدم نفروشم

1 خون دلم مخور که غمان تو می‌خورم رحمی بکن که زخم سنان تو می‌خورم

2 هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه یاد خیال انس رسان تو می‌خورم

3 گفتی چه می‌خوری که سفالین لبت پر است درد فراق ناگذران تو می‌خورم

4 ای ساقی فراق گرانی همی برم نوشی بزن سبک که گران تو می‌خورم

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی