41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم آتشین آب و گلین رطل کند درمانم

2 دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا گر دهد جام زرم دست بر او افشانم

3 منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم

4 رطل دریا صفت آرید که جام زردشت گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم

1 از دو عالم دامن جان درکشم هر صبح‌دم پای نومیدی به دامان درکشم هر صبح‌دم

2 سایه با من هم‌نشین و ناله با من هم‌دم است جام غم بر روی ایشان درکشم هر صبح‌دم

3 ساقیی دارم چو اشک و مطربی دارم چو آه شاهد غم را ببر زان درکشم هر صبح‌دم

4 عشق مهمان دل است و جان و دل مهمان او من دل و جان پیش مهمان درکشم هر صبح‌دم

1 کو صبح که بار شب کشیدم در راه بلا تعب کشیدم

2 صبرم نکشید تا سحر زآنک از موکب غم شغب کشیدم

3 جان هم نکشد به حیله تا روز من تا به سحر عجب کشیدم

4 زنده به امید صبح ماندم تا صبح بدین سبب کشیدم

1 نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم

2 به جستجوی تو جان بر میان جان بندم مگر وصال تو را یابم و نمی‌یابم

3 ز بس که از تو فغان می‌کنم به هر محراب ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم

4 برای بوی وصال تو بندهٔ بادم برای پاس خیال تو دشمن خوابم

1 از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم وز بخت تیره رای صفایی نیافتم

2 بر رقعهٔ زمانه قماری نباختم کورا بهر دو نقش دغایی نیافتم

3 آن شما ندانم و دانم که تا منم کار زمانه را سر و پایی نیافتم

4 سایه است هم‌نشینم و ناله است هم‌دمم بیرون ازین دو، لطف نمائی نیافتم

1 از گشت چرخ کار به سامان نیافتم وز دور دهر عمر تن آسان نیافتم

2 زین روزگار بی‌بر و گردون کژ نهاد یک رنج بازگوی که من آن نیافتم

3 نطقم از آن گسست که همدم ندیده‌ام دردم از آن فزود که درمان نیافتم

4 از قبضهٔ کمان فلک بر دلم به قهر تیری چنان گذشت که پیکان نیافتم

1 بر سریر نیاز می‌غلطم بر چراگاه ناز می‌غلطم

2 خوش خوش آید مرا که پیش درت به سر خاک باز می‌غلطم

3 پیش زخم تو کعبتین کردار بر بساط نیاز می‌غلطم

4 زیر دست غم تو مهره صفت در کف حقه باز می‌غلطم

1 با بخت در عتابم و با روزگار هم وز یار در حجابم و از غم‌گسار هم

2 بر دوستان نکالم و بر اهلبیت نیز بر آسمان وبالم و بر روزگار هم

3 اندر جهان منم که محیط غم مرا پایان پدید نیست چه پایان کنار هم

4 حیرانم از سپهر چه حیران؟ که مست نیز محرومم از زمانه، چه محروم؟ خوار هم

1 در سایهٔ غم شکست روزم خورشید سیاه شد ز سوزم

2 از دود جگر سلاح کردم تا کین دل از فلک بتوزم

3 تنها همه شب من و چراغی مونس شده تا بگاه روزم

4 گاهی بکشم به آه سردش گاه از تف سینه برفروزم

1 در سینه نفس چنان شکستم کز نالهٔ دل جهان شکستم

2 دل آتش غصه در میان داشت آب از مژه در میان شکستم

3 بردم به سرشک خون شبیخون تا لشکر شبروان شکستم

4 از ناله در آن گران رکابی الحق سپه گران شکستم

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی