41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 اندرآ ای جان که در پای تو جان خواهم فشاند دستیاری کن که دستی بر جهان خواهم فشاند

2 پای خاکی کن در آکز چشم خونین هر نفس گوهر اندر خاک پایت رایگان خواهم فشاند

3 گر چو چنگم دربر آیی زلف در دامن کشان از مژه یک دامنت لعل روان خواهم فشاند

4 چهرهٔ من جام و چشم من صراحی کن که من چون صراحی بر سر جام تو جان خواهم فشاند

1 روی تو چون نوبهار جلوه‌گری می‌کند زلف تو چون روزگار پرده‌دری می‌کند

2 والله اگر سامری کرد به عمری از آنک چشم تو از سحرها ماحضری می‌کند

3 مفلسی من تو را از بر من می‌برد سرکشی تو مرا از تو بری می‌کند

4 گر بکشم که گهی زلف دراز تو را طرهٔ طرار تو طیره‌گری می‌کند

1 ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم ز پاک‌بازی نقش فنا فرو خواندیم

2 به نعش عالم جیفه نماز برکردیم به فرق گنبد فرتوت خاک بفشاندیم

3 همه حدیث شما تیغ بود و گردن ما نه گردنیم که از حکم سربرافشاندیم

4 چراغ‌وار به کشتن نشسته بر سر نطع به باد سرد چراغ زمانه بنشاندیم

1 آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد شوری ز کبریای تو در آسمان فتاد

2 دل در سرای وصل تو یک گام درنهاد برداشت گام دیگر و بر آستان فتاد

3 بر شاه‌راه سینهٔ من سوز عشق تو دزد دلاوری است که بر کاروان فتاد

4 بازارگانی از دل زارتر که دید کز عشق سود جست به جان در زیان فتاد

1 دل سکهٔ عشق می‌نگرداند جان خطبهٔ عافیت نمی‌خواند

2 یک رشتهٔ جان به صد گره دارم صبرش گرهی گشاد نتواند

3 گفتی به مغان رو و به می بنشین کاین آتش غم جز آب ننشاند

4 رفتم به مغان و هم ندیدم کس کو آب طرب به جوی دل راند

1 لعلت اندر سخن شکر خاید رویت انگشت بر قمر خاید

2 هر که با یاد تو شرنگ خورد هم‌چنان دان که نیشکر خاید

3 هر که او پای بست روی تو شد پشت دست از نهیب سرخاید

4 مرکب جان به مرغزار غمت بدل سبزه عود تر خاید

1 ز خوبان جز جفاکاری نیاید ز بدعهدان وفاداری نیاید

2 ز ایام و ز هرک ایام پرورد به نسبت جز جفاکاری نیاید

3 ز خوبان هرکه را بیش آزمائی ازو جز زشت کرداری نیاید

4 ز نیکان گر بدی جوئی توان یافت ز بد گر نیکی انگاری نیاید

1 آن دم که صبح بینش من بال برگشاد آن مرغ صبح‌گاه دلم تیز پر گشاد

2 دولت نعم صباح کن نو عروس‌وار هر هفت کرده بر دل من هشت در گشاد

3 وان پیر کو خلیفه کتاب دل من است چون صبح دید سر به مناجات برگشاد

4 مرغی که نامه آور صبح سعادت است هر نامه‌ای را که داشت به منقار سر گشاد

1 پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو در فزود کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود

2 لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد گر همه در خون کشد، پشت نباید نمود

3 دل ز کفم شد دریغ سود ندارد کنون سنگ پیاله شکست گربه نواله ربود

4 ز آتش هجران تو دود به مغزم رسید اشک ز چشمم گشاد مایهٔ اشک است دود

1 رخ به زلف سیاه می‌پوشد طره زیر کلاه می‌پوشد

2 عارض او خلیفهٔ حسن است از پی آن سیاه می‌پوشد

3 یوسفان را به چاه می‌فکند وز جفا روی چاه می‌پوشد

4 بر در او ز های و هوی بتان نالهٔ داد خواه می‌پوشد

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی