1 زین وجودت به جان خلاص دهند بازت از نو وجود خاص دهند
2 بکشند اولت به یک دم صور وز دم دیگرت قصاص دهند
3 ز آتشین پل چو تشنه در گذری آبت از چشمهٔ خواص دهند
4 مهره از باز پس بگرداند از پسین ششدرت خلاص دهند
1 زان بخششی که بر در عالم شد انده نصیب گوهر آدم شد
2 یارب چه نطفه بود نمیدانم کز وی زمانه حاملهٔ غم شد
3 لطف از مزاج دهر بشد گوئی ای مرد لطف چه که وفا هم شد
4 زیر سپهر کیست نمیدانم کز گردش سپهر مسلم شد
1 دل زخم تو را سپر ندارد آماج تو جز جگر ندارد
2 شرط است که بر بساط عشقت آن پای نهد که سر ندارد
3 وین طرفه که در هوای وصلت آن مرغ پرد که پر ندارد
4 عشق تو چو چنبر اجل شد کس نه که بر او گذر ندارد
1 نماند اهل رنگی که من داشتم برفت آب و سنگی که من داشتم
2 به بوی دل یار یکرنگ بود به منزل درنگی که من داشتم
3 برد رنگ دیبا هوا لاجرم هوا برد رنگی که من داشتم
4 خزان شد بهاری که من یافتم کمان شد خدنگی که من داشتم
1 تا مرا عشق یار غار افتاد پای من در دهان مار افتاد
2 چکنم چون ز گلستان امید دیدهام را نصیب خار افتاد
3 کشتی صبر من چو از غرقاب نتوانست بر کنار افتاد
4 سود نکند نصیحتم که مرا این مصیبت هزار بار افتاد
1 آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود زیرا که نه شب بود که تاریخ بقا بود
2 بودند بسی سوختگان گرد در او لیکن به سرا پردهٔ او بار مرا بود
3 من سایه شدم او ز پس چشم رقیبان بر صورت من راست چو خورشید سما بود
4 بر چشم من آن ماه جهانسوز رقم بود بر عشق وی این آه جهانسوز گوا بود
1 نقش تو خیال برنتابد حسن تو زوال برنتابد
2 چون روی تو بینقاب گردد آفاق جمال برنتابد
3 از غایت نور عارض تو آئینه خیال برنتابد
4 گر بوس تو را کنند قیمت یک عالم مال برنتابد
1 دل پردهٔ عشق توست برگیر جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
2 تن هم سگ کوی توست دانی دانم که نیرزدت به زنجیر
3 گفتی که بجوی تا بیابی جستیم و نیافتیم تدبیر
4 در کار دلی که گمره توست تقصیر نمیکنی ز تقصیر
1 آن کو چو تو دلربای دارد بر فرق زمانه پای دارد
2 سخت آباد است خانهٔ حسن تا روی تو کدخدای دارد
3 خوش عطاری است باد شبگیر تا زلف تو مشکسای دارد
4 جان کز تو در این مقام دور است آهنگ دگر سرای دارد
1 بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد نور ده آفتاب بخت بلند تو باد
2 خواجهٔ جانی به لطف، شاه جهانی به قدر گردن گردنکشان رام کمند تو باد
3 تا رخ و موی تو را در نرسد چشم بد مردم آن چشمها جمله سپند تو باد
4 خنجر تو چون پرند روشن و با زینت است خون دل عاشقان نقش پرند تو باد