دل جام جام، زهر غمان از خاقانی شروانی غزل 180
1. دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد
ناکام جان نگر که چه در کام جان کشد
...
1. دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد
ناکام جان نگر که چه در کام جان کشد
...
1. آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
...
1. آن کو چو تو دلربای دارد
بر فرق زمانه پای دارد
...
1. چون زلف یار گیرم دستم به یارب آید
چون پای دوست بوسم جانم بر لب آید
...
1. با درد تو کس منت مرهم نپذیرد
با وصل تو کس ملکت عالم نپذیرد
...
1. آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد
شوری ز کبریای تو در آسمان فتاد
...
1. در خوشاب را لبت سخت خوش آب میدهد
نرگس مست را خطت خوب سراب میدهد
...
1. عشقت آتش ز جان برانگیزد
رستخیز از جهان برانگیزد
...
1. پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
لبها بنفشه رنگ ز تبهای بیقرار
...
1. پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار
کو عقد عنبرین که شکوفه کند نثار
...
1. دل پردهٔ عشق توست برگیر
جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
...
1. خونریزی و نندیشی، عیار چنین خوشتر
دل دزدی و نگریزی، طرار چنین خوشتر
...