41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی

1 دل رفت و می‌ندانم حالش که خود کجا شد آزار او نکردم گوئی دگر چرا شد

2 هرجا که ظن ببردم رفتم طلب بکردم پایم به سنگ آمد، پشتم ز غم دو تا شد

3 چندان که بیش جستم کم یافتم نشانش گوئی چه حالش افتاد یارب دگر کجا شد

4 بردم بدو گمانی کز عشق گشت رسته مانا که گشت عاشق ظنم مگر خطا شد

1 آمد نفس صبح و سلامت نرسانید بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید

2 یا تو به دم صبح سلامی نسپردی یا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانید

3 من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم چه سود که بختم سوی بامت نرسانید

4 باد آمد و بگسست هوا را زره ابر بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید

1 دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد جان که در زلف تو شد راه به ایمان نبرد

2 عقل کو غاشیهٔ عشق تو بر دوش گرفت گر همه باد شود تخت سلیمان نبرد

3 باد کو خاک کف پای تو را بوسه دهد سر فرو نارد تا افسر سلطان نبرد

4 گرچه هستند به فردوس بسی خاتونان تا تو را بیند رضوان غم ایشان نبرد

1 پیش صبا نثار کنم جان شکوفه‌وار کو عقد عنبرین که شکوفه کند نثار

2 ای مرد با شکوفه چه سازم طریق انس این بس مرا که دیدهٔ من شد شکوفه‌بار

3 جانم شکوفه‌وار شکافان شد از هوس چون حجلهٔ شکوفه برانداخت نوبهار

4 هر شب که پر شکوفه شود روی آسمان در چشم من شکوفه‌وش آید خیال یار

1 در سایهٔ غم شکست روزم خورشید سیاه شد ز سوزم

2 از دود جگر سلاح کردم تا کین دل از فلک بتوزم

3 تنها همه شب من و چراغی مونس شده تا بگاه روزم

4 گاهی بکشم به آه سردش گاه از تف سینه برفروزم

1 سرهای سراندازان در پای تو اولی‌تر در سینهٔ جان‌بازان سودای تو اولی‌تر

2 ای جان همه عالم، ریحان همه عالم سلطان همه عالم مولای تو اولی‌تر

3 ای داور مهجوران، جان داروی رنجوران صبر همه مستوران، رسوای تو اولی‌تر

4 خواهی که کشی یاری آن یار منم آری گر کشتنیم باری در پای تو اولی‌تر

1 آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد سیم بناگوش او سکهٔ کارم ببرد

2 زلف چلیپا خمش در بن دیرم نشاند لعل مسیحا دمش بر سر دارم ببرد

3 ناله کنان می‌دوم سنگ به بر در، چو آب کاب من و سنگ من غمزهٔ یارم ببرد

4 جوجوم از عشق آنک خالش مشکین جو است دل جو مشکینش دید خر شد و بارم ببرد

1 عشق تو دست از میان کار برآورد فتنه سر از جیب روزگار برآورد

2 هر که به کوی تو نیم‌بار فروشد جان به تمنا هزار بار برآورد

3 جزع تو دل را هزار نیش فرو برد لعل تو جان را هزار کار برآورد

4 طبع تو تا عادت پلنگ بیاموخت گرد ز شیران مرغزار برآورد

1 هر دل که غم تو داغ کردش خون جگر آمد آب‌خوردش

2 چون کوشم با غمت که گردون کوشید و نبود هم نبردش

3 در درد فراق تو دل من جان داد و نکرد هیچ دردش

4 دور از تو گذشت روز عمرم نزدیک شد آفتاب زردش

1 دل دادم و کار برنیامد کام از لب یار برنیامد

2 با او سخن از کنار گفتم در خط شد و کار برنیامد

3 دل گفت حدیث بوسه میکن اکنون که کنار برنیامد

4 در معنی بوسهٔ تهی هم گفتم دو سه بار برنیامد

آثار خاقانی شروانی

41 اثر از غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار خاقانی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی