گفتم که مرا بر از کمالالدین اسماعیل رباعی 97
1. گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست
گفتا که زرت چاره اراینت آزست
1. گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست
گفتا که زرت چاره اراینت آزست
1. اندیشۀ تو چو در دل ما بنشست
دلرا همه آز و آرزوها بنشست
1. این اشک که مونس من غمناکست
در کوی تو بامن وطنش در خاکست
1. زلف که هزار عهد محکم بشکست
پشت و دل صفدران عالم بشکست
1. دی گفت مرا اسب در آنت چه شکست
کاصطبل تو از زاویه های فلکست؟
1. بی مرگی اگر چه آشنایی مرگست
از دست مده که آن نوای مرگست
1. از عشق دهانت دل مسکین تنگست
گفتند فراخست و دلم زین تنگست
1. هر چند که روی لاله بس دلگسلست
در هجر تو چشم من زر و بیش خجلست
1. غمهای فراخ من نه در خورد دلست
گرم آتشی من از دم سرد دلست
1. بی روی تو شادی همه در درد دلست
و احوال زمانه سر بسر درد دلست
1. در حضرت عشق هر که او مقبولست
هر آرزویی که او کند مبذولست
1. دلدار مرا ز هر چه خوشتر چشمست
زان روی مرا همه نظر بر چشمست