هر کجا که ز مهرت از کمالالدین اسماعیل رباعی 85
1. هر کجا که ز مهرت نظری افتادست
سودازده یی بر گذری افتادست
1. هر کجا که ز مهرت نظری افتادست
سودازده یی بر گذری افتادست
1. گر افتدم آن ماه شبی مست بدست
بسپارم جان خود بدو دست بدست
1. عشق تو ز لطفها که با ما کردست
چشمم صدف لؤلؤ لالا کردست
1. اشکم که ز خون چو دردی شیره شدست
وز رفتن او دو چشم من خیره شدست
1. هر کجا که دلی هست ز غم فرسودست
کس نیست که از رنج جهان آسودست
1. در عمر مرا با تو شبی خوش بودست
زان وقت هنوز چشم من نغنودست
1. گر لاله بهجران تو خوشدل بودست
خون جگرش نگر که چون پالودست
1. از حلقۀ گوش تو دلم را خبرست
کین تندی طبعت همه از بهر زرست
1. در بند جهان کسی که او بیشترست
چون زلف تو آشفته و آسیمه سرست
1. تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست
الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
1. تا تنگ دلم جای چو تو خوش پسرست
الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
1. تیغ تو که همچو مرگ مردم خوارست
بر پایۀ تخت سلطنت مسمارست