1 گر لاله بهجران تو خوشدل بودست خون جگرش نگر که چون پالودست
2 بی روی تو غنچه خنده یی از دل زد وان نیز بدولت تو خون آلودست
1 از حلقۀ گوش تو دلم را خبرست کین تندی طبعت همه از بهر زرست
2 از گوش تو خود قیاس می باید کرد کانجا که زرست پاره یی نرم ترست
1 در بند جهان کسی که او بیشترست چون زلف تو آشفته و آسیمه سرست
2 چون چشم تو آن خوشست در عالم، کو مستست چنان که از جهان بی خبرست
1 تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
2 جانا چو شکر ز تنگت ارنا گزرست دردست من آی کز دلم تنگ ترست
1 تا تنگ دلم جای چو تو خوش پسرست الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
2 جانا چو شکر ز تنگت از ناگزرست در دست من آی کز دلم تنگ ترست
1 تیغ تو که همچو مرگ مردم خوارست بر پایۀ تخت سلطنت مسمارست
2 گر گوهر آب دار در بحر بود در بحر کف تو آب گوهر دارست
1 گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست گفتا که زرت چاره اراینت آزست
2 گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود گفتا که برو ، اوام را در بازست
1 اندیشۀ تو چو در دل ما بنشست دلرا همه آز و آرزوها بنشست
2 هر فتنه که خواست روز بازاری تیز درحلقۀ زلف تو بسودا بنشست
1 این اشک که مونس من غمناکست در کوی تو بامن وطنش در خاکست
2 می نگسلد از دامن من دست وفا پیداست که گوهرش ز آب پاکست
1 زلف که هزار عهد محکم بشکست پشت و دل صفدران عالم بشکست
2 گفتم که بگیرمش شبی در مستی با آن همه پر دلی از آن هم بشکست