شمعم من اگر از کمالالدین اسماعیل رباعی 109
1. شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست
هجران ویم بتر ز گردن زدنست
1. شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست
هجران ویم بتر ز گردن زدنست
1. تیغ تو که لب تا لب او دندانست
دندان اجل در لب او پنهانست
1. از بس که رخ لاله خوش و خندانست
چشم تر نرگس اندر و حیرانست
1. وقتی که درو راحت درویشانست
از من بشنو گر بتوانی دانست
1. آن بت که سوی دهانش رهبر سخنست
نسرین بر و پسته لب و شکّر سخنست
1. شیرین دهنت که تنگنای سخنست
باماش مضایقت برای سخنست
1. شادیّ زمانه عاشق طبع منست
اندیشۀ غم چه لایق طبع منست؟
1. درد تو دوای دل وارون منست
آسایش اندرون و بیرون منست
1. این خشک گیا که زرد چون روی منست
ریزنده و جای جای جون موی منست
1. گر شرح دهم که بی تو کارم چونست
یا حالت چشم اشک بارم چونست
1. دل خون شد و شرط جان گدازی نیست
در خدمت او کمینه بازی اینست
1. گازر بچه را سپید کاری آهوست
در آب بسان مردم چشم نکوست