1 دی گفت مرا اسب در آنت چه شکست کاصطبل تو از زاویه های فلکست؟
2 نه آب درو، نه سبزه، نه کاه، نه جو این جای ستور نیست جای ملکست
1 بی مرگی اگر چه آشنایی مرگست از دست مده که آن نوای مرگست
2 چندین نکنی کوشش اگر بشناسی کآسایش زندگی بلای مرگست
1 از عشق دهانت دل مسکین تنگست گفتند فراخست و دلم زین تنگست
2 هر چند که در جهان فراخست دهان باری دهن فراخ شیرین تنگست
1 هر چند که روی لاله بس دلگسلست در هجر تو چشم من زر و بیش خجلست
2 سرتاسر عالم ار همه کام دلست هر چ آن نه غم تو باشد از من بحلست
1 غمهای فراخ من نه در خورد دلست گرم آتشی من از دم سرد دلست
2 فی الجمله کرم شادی عالم باشد با آن همه درد دل مرا درد دلست
1 بی روی تو شادی همه در درد دلست و احوال زمانه سر بسر درد دلست
2 عالم بهر آن صفت که باشد گویاش ما را ز میانه راه بر درد دلست
1 در حضرت عشق هر که او مقبولست هر آرزویی که او کند مبذولست
2 هر دل که نه او بعاشقی مشغولست در عالم جان او ز دلی معزولست
1 دلدار مرا ز هر چه خوشتر چشمست زان روی مرا همه نظر بر چشمست
2 شاید که جهان بروی او می بینم کان ماه چو خورشید سراسر چشمست
1 شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست هجران ویم بتر ز گردن زدنست
2 گر باز گرفته ام بجان آتش را زانست که روشنایی چشم منست
1 تیغ تو که لب تا لب او دندانست دندان اجل در لب او پنهانست
2 در چشم حسودت ار چه آبی تنگست بسیار جهانگیرتر از طوفانست