زان پس که فدای از کمالالدین اسماعیل رباعی 673
1. زان پس که فدای عشق تو کردم جان
بر من زچه خشمناکی ای جان و جهان
...
1. زان پس که فدای عشق تو کردم جان
بر من زچه خشمناکی ای جان و جهان
...
1. دلدار مرا اگر فراخست دهان
گل را نه هم از خنده دهانست چنان
...
1. چون نیشکرم کرده ز بیداد جهان
در سینۀ تنگ لفظ شیرین پنهان
...
1. در فرقت تو چو بلبلم نوحه گران
چون دیدۀ نرگس از پی جان نگران
...
1. برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و جهان بشادمانی گذران
...
1. از باد ببین شکوفه را شبگیران
لرزنده شده چو دست و پای پیران
...
1. عمری بودم بخدمتت بسته میان
در ساخته با غمت بهر سود و زیان
...
1. ای رسم تو در ناکس و کس پیوستن
عهدی داری بعهد ها بشکستن
...
1. آن غنچۀ دوشیزه نگر آبستن
از مهر شده بیک نظر آبستن
...
1. نه بی رخت انتظار دانم کردن
نه جز غمت اختیار دانم کردن
...
1. ای حکم ترا نهاده سرها گردن
در جنبر طاعتت فلک را گردن
...
1. زلف که گرفت خون من در گردن
انداخت کمند عشق در هر گردن
...