ای خاک درت مایۀ از کمالالدین اسماعیل رباعی 697
1. ای خاک درت مایۀ آرایش من
وی از غم تو کاهش و افزایش من
...
1. ای خاک درت مایۀ آرایش من
وی از غم تو کاهش و افزایش من
...
1. شد دیده بعشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
...
1. ای شادی آن عهد که بودت غم من
بودی شب و روز مونس و همدم من
...
1. ای هیچ نخورده غم بغم خوردن من
ناگشته بپرسشی بپیرامن من
...
1. گر رنجه کنی قدم بپرسیدن من
روشن کنی از جمال خود مسکن من
...
1. شمعم که شدست جان من دشمن من
صد تو غم دل گرفته پیرامن من
...
1. من بودم دوش و یار سیمین تن من
جمعی ز نشاط و عیش پیرامن من
...
1. کی خوش بود ای جان پسندیدهٔ من
حال دل برگشتهٔ شوریدهٔ من؟
...
1. امروز منم زبیم جان نا ایمن
فردا ز عذاب جاودان نا ایمن؟
...
1. خرسند نشد یار بسر بازی من
برخاست غنش بخانه پردازی من
...
1. ای وصف تو سرمایۀ گویایی من
مشغولی تو لگام خود رایی من
...
1. ای یاد غمت مونس تنهایی من
وی خاک درت سرمۀ بینائی من
...