گر با تو بنای از کمالالدین اسماعیل رباعی 661
1. گر با تو بنای وصل آغاز نهیم
روی از غم دل بنعمت و ناز نهیم
...
1. گر با تو بنای وصل آغاز نهیم
روی از غم دل بنعمت و ناز نهیم
...
1. ماییم نگین خاتم جان ماییم
ماییم که بیگار خرد فرماییم
...
1. ای مدح تو آورده قلم را بسخن
وی ناطقه در وصف کفت بسته دهن
...
1. با دیده دلم گفت: چو از دست تو من
خون گشتم و ساختم در آتش مسکن
...
1. گر باد شوم، در آیمت پیرامن
ورکرد شوم، نشینمت بر دامن
...
1. در عشق تو زآنکه هست بیم کشتن
هر گه که ره گریز جویم ز تو من
...
1. نرگس که در انتظار گل بود چو من
یک چند نهاده چشم بر طرف چمن
...
1. خصمم که بگفت و گو درآمد با من
ریش چو جوال دیدمش تا دامن
...
1. خصم تو که همچو تیغ جمله ست زبان
سر در سر نیزه کرد مانند سنان
...
1. نزدیک من از شرم و ز تیمار نهان
باریک کنی همه تن خود چو میان
...
1. قومی شده نازنده باسرار نهان
قومی شده نازنده باسباب جهان
...
1. ای ترک سمن روی من ای جان و جهان
از بهر خدا این چه میانست و دهان؟
...