می باز خورم از کمالالدین اسماعیل رباعی 637
1. می باز خورم و لیک مستی نکنم
الا بقدح دراز دستی نکنم
...
1. می باز خورم و لیک مستی نکنم
الا بقدح دراز دستی نکنم
...
1. روزی که چو اشک در کنارت بینم
چون اشک دوان و پی قرارت بینم
...
1. هر شب ز غمت تازه عذابی بینم
در دیده بجای خواب آبی بینم
...
1. از دیده فرو باری، اگر آب شوم
وز زلف برون کنی، اگر تاب شوم
...
1. در حق خود از تو صد سخن می شنوم
دشنام همی دهی و من می شنوم
...
1. از خطّ تو شد بنفشه را پشت بخم
و آمد ز پریشانی از آن سان برهم
...
1. در سنبل او شکست و تا بست بهم
در نرگس او خمار و خوابست بهم
...
1. سر در سر خاک آستان تو نهم
دل در خم زلف دلستان تو نهم
...
1. انگشتریت بر دل خود کامه نهم
وز حلقۀ او هزار هنگامه نهم
...
1. از ضعف اگر کام ز هم بگشایم
بنشینم و یکچند همی آسایم
...
1. دور از تو اگر لب بنفس بگشایم
از بی زوری با دم خود برنایم
...
1. ما مهر تو بر میان جان دوخته ایم
وز هرچه نه یاد تو دهان دوخته ایم
...