جام طربم زناگه از کمالالدین اسماعیل رباعی 205
1. جام طربم زناگه از دست افتاد
کارم ز فرا ز چرخ در پست افتاد
1. جام طربم زناگه از دست افتاد
کارم ز فرا ز چرخ در پست افتاد
1. گل گر چه بطبع خوب و دمساز افتاد
معشوقۀ بلبل خوش آواز افتاد
1. دل چون ز جهان عیش یکسو افتاد
در دام بلازان خم گیسو افتاد
1. آن دل که بکام دل بدخواه افتاد
در چاه ز نخدان تو ناگاه افتاد
1. ایّام جز از عشوۀ بسیار نداد
در دست کسی یک گل بی خار نداد
1. یک روز فلک کار مرا ساز نداد
هرگز سوی من بخت خوش آواز نداد
1. ساقی بر من چو جام روشن بنهاد
جانم بهوای خدمتش تن بنهاد
1. ذوقیست لب ترا که جان دریابد
رمزیست که جان عاشقان در یابد
1. بی روی تو جز بخت نگون کی خسبد؟
بیدار بکارت اندرون کی خسبد؟
1. در بزم ملک زهره نواگر زیبد
خورشید شراب و ماه ساغر زیبد
1. چون آه دمادمم افتد
سوز دل من در دل انجم افتد
1. زلفت که زروی باز پس می افتد
در پای تو چون من بهوس می افتد