دریاب گرت دست از کمالالدین اسماعیل رباعی 193
1. دریاب گرت دست رسی خواهد بود
کین عالم فانی نفسی خواهد آمد
1. دریاب گرت دست رسی خواهد بود
کین عالم فانی نفسی خواهد آمد
1. بلبل بسپیده دم همی زد فریاد
کین آتش گل در همه گلزار افتاد
1. دمی می رفتم مست و کش و خرّم و شاد
آن ماه دو هفته پیش من باز افتاد
1. وقتی که بتم گره بر آن زلف نهاد
از سختی بند بر قفا می افتاد
1. از بس که سوی چمن برد بوی تو باد
وز بس که کند گل ز دور خار تو باد
1. پیوسته مرا چون تو بتی در بر باد
عیشم ز لب تو هر زمان خوشتر باد
1. ای داده مرا جان و جوانی بر باد
دادم ز پی تو سوزیانی بر باد
1. خورشید غلام آن رخ مه وش باد
تیرستم ترا دلم ترکش باد
1. کس چون تو اسیر ریش بسیار مباد
برگردن هیچکس چنان بار مباد
1. .... عشق تو فیروز مباد
جز جان من از عشق تو با سوزمباد
1. بی روی توام صبر و دل و هوش مباد
بی یاد تو هر می که خورم نوش مباد
1. پیوسته کمان دولتت بر زه باد
روز تو ز روز و شبت از شب به باد