1 از حلقۀ گوش تو دلم را خبرست کین تندی طبعت همه از بهر زرست
2 از گوش تو خود قیاس می باید کرد کانجا که زرست پاره یی نرم ترست
1 از چرخ کهن محنت و دردم تازه ست وز نالۀ من همه جهان آوازه ست
2 وین غصّه که من می کشم از هجرانت چون آرزوی من بتو بی اندازه ست
1 عشق تو ز لطفها که با ما کردست چشمم صدف لؤلؤ لالا کردست
2 وین مردمک چشم سیه کاسۀ من در دور غم تو دل بدریا کردست
1 امشب که نشان روز در عالم نیست بالای شب از روز قیامت کم نیست
2 زلف تو نشاندست بدین روز مرا ورنه شب من بدین درازی هم نیست
1 جام طربم زناگه از دست افتاد کارم ز فرا ز چرخ در پست افتاد
2 در چشمۀ زندگانیم ماهی عمر از پنجۀ روزگار در شست افتاد
1 تا دل بهوا جویی مهرت برخاست هر شب غم تو تا بسحر مونس ماست
2 عکس رخ تو در آب جوید همه شب پیک نظرم که می دود از چپ رواست
1 آن دل که بر اتش غمت صد ره سوخت از پهلوی من همه غم و درد اندوخت
2 خون گشت و همی رود ز چشمم همه روز این شب روی اندر سر زلفت آموخت
1 تیغ تو که لب تا لب او دندانست دندان اجل در لب او پنهانست
2 در چشم حسودت ار چه آبی تنگست بسیار جهانگیرتر از طوفانست
1 این اشک که مونس من غمناکست در کوی تو بامن وطنش در خاکست
2 می نگسلد از دامن من دست وفا پیداست که گوهرش ز آب پاکست
1 ای هست وزنیست برتر اندیشۀ ماست زان سوی جهان جسم و جان بیشۀ ماست
2 پوشیده برهنه ایم و گریان خندان زین روی چو شمع شب روی پیشۀ ماست