1 با آنکه زیان شدست یکسر قلمت هم می نکند یاد ز چاکر قلمت
2 هر چند که بر خطا قلم می نرود نامم بخطا نمی رود بز قلمت
1 از لطف نمی شود مصور دهنت وز ناز نگنجد سخن اندر دهنت
2 نام تو زبانم بصد اندیشه برد و اندیشه ام آنکه لب نهم بر دهنت
1 من دوش دلی ز دستکار دهنت بگذاشتم آنجا بکنار دهنت
2 گر یافته یی پیش منش باز فرست تا می دارم بیادگار دهنت
1 تا من نکنم چو گل پر از زر دهنت یک دم نکند خنده گذر بر دهنت
2 هر چند چو شمع سرکشی عادت تست هم نری شوی چوزر نهم بر دهنت
1 یک شب خواهم خراب و ناپروایت تا روز من اندر برسیم آسایت
2 چون خط تو گرد دهنت می گردم چون زلف تو می فتم بسر در پایت
1 در حسن ندارد گل صد پر پایت زان می فتد از دست تو هم در پایت
2 و آن غنچه که لب فراهم آورد چنان زانست که تا بوسه دهد بر پایت
1 ای قبله گه ملک خم ابرویت وی سیلی ابلیس زده بازویت
2 ای هشت بهشت خانه یی از کویت وی دوزخ نیم سوختۀ هندویت
1 بشنو زمن ای قبلۀ جانم رویت این قصۀ در هم شدۀ هندویت
2 تو در دل من نشسته یی و آنگه من در آرزوی آنکه بینم رویت
1 تا گشت عتاب و جنگ با ماش فراخ شد تنگ شکر زان لب در پاش فراخ
2 گفتند فراخست دهان خوش او آن روزی جان ماست گو باش فراخ
1 شد راحت آن روی دلارای فراخ تا گشت دهان آن شکر خای فراخ
2 وین نیز هم از غایت لطفست که خواست تا بر دل ما تنگ کند جای فراخ