1 گردون که همه گرد جفا می گردد پیرامن رخت عمر ما می گرد
2 تیر اجل از شست رها می گردد پشتم چو کمان از آن دو تا می گردد
1 آن باده که چشم عیش روشن دارد همواره ز دست من نشیمن دارد
2 منگر تو بدان که من چه دارم بر دست آن بین تو که او چه دست بر من داد
1 دریاب گرت دست رسی خواهد بود کین عالم فانی نفسی خواهد آمد
2 در هجر باختیار چندین بمکوش هجران ضرورتی بسی خواهد بود
1 بلبل بسپیده دم همی زد فریاد کین آتش گل در همه گلزار افتاد
2 ابراز برش ارچه آب می ریخت چه سود؟ کاتش همه در گرفته بود از دم باد
1 دمی می رفتم مست و کش و خرّم و شاد آن ماه دو هفته پیش من باز افتاد
2 گفتا که چه حالتست؟ گفتم فریاد کان نوبت ما بقای سوگند تو باد
1 وقتی که بتم گره بر آن زلف نهاد از سختی بند بر قفا می افتاد
2 امروز بشکر آنکه بندش بگشاد بر روی افتاد بوسه بر پایش داد
1 از بس که سوی چمن برد بوی تو باد وز بس که کند گل ز دور خار تو باد
2 تا لاجرم آزادی سر تا پایت در دست و زبان سوسن و سرو افتاد
1 پیوسته مرا چون تو بتی در بر باد عیشم ز لب تو هر زمان خوشتر باد
2 با وصل چو نگار کار چو منی زر می سازد که آفرین بر زر باد
1 ای داده مرا جان و جوانی بر باد دادم ز پی تو سوزیانی بر باد
2 در هر سخنی چو باد می آویزی تا چون سخنم همی نشانی برباد
1 خورشید غلام آن رخ مه وش باد تیرستم ترا دلم ترکش باد
2 در خاک در تو مرد خوش خوش دل من یا رب که دعا کرد؟ که خاکش خوش باد