17 اثر از غزلیات کمال‌الدین اسماعیل در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال‌الدین اسماعیل شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کمال‌الدین اسماعیل / غزلیات کمال‌الدین اسماعیل

غزلیات کمال‌الدین اسماعیل

1 سحرگهان که دم صبح در هوا گیرد صبا چراغ گل از شمع روز واگیرد

2 بگرید ابر بهاری و غنچه از سر لطف سرشک او همه در دامن قبا گیرد

3 هر آنچه سوسن آزاد بر زبان راند ز خوش زبانی او زود در صبا گیرد

4 چو افتد آتش خورشید در حراقة شب چراغ لاله از و روشنی فرا گیرد

1 سحرگهان که دم صبح در چمن گیرد چهار سوی چمن نافۀ ختن گیرد

2 نسیم افتان خیزان چو مست عربده جوی بباغ در جهد و جیب نسترن گیرد

3 خروش مرغان بر سرو بن چو دلشده یی که یار خود را بر پای در سخن گیرد

4 بشکل لاله نگر خال عنبرین بر لب چو یار خود را بر پای در سخن گیرد

1 دلم از آتش غم چنان می گدازد که شکّر در آب روان می گدازد

2 چو سایه ز خورشید هستیّ بنده ز مهرت زمان تا زمان می گدازد

3 دو رسته درت در یکی چشم سوزن تنم را چنان ریسمان می گدازد

4 چو نام لبت بر زبان بگذرانم ز ذوقم شکر در دهان می گدازد

1 اگر دلدار من روزی، نقاب از رخ بر اندازد بسا عاشق مه درپایش، بدست خود سر اندازد

2 بجانم در زند آتش ، چو زلفش عنبر افشاند دلم را آب گرداند، چو لعلش شکّر اندازد

3 هزاران گردن افرازان سر برکرده از هر سوی که تا او از سر صیدی، کمندی اندر اندازد

4 بدان تا عاشقانرا باد در دل کم جهد باری برو ز باد هر ساعت، گره بر عنبر اندازد

1 سوز عشقت جگر همی سوزد تاب رویت نظر همی سوزد

2 تو چه دانی ؟که آتش رخ تو نظر اندر بصر همی سوزد

3 هر چه از دیده بیش ریزم آب دل مسکین بتر همی سوزد

4 آنچنان سوخته جگر شده ام که دلم بر جگر همی سوزد

1 سحرگهان که صبا نافۀ ختن بیزد زمانه عنبر و کافور بر هم آمیزد

2 بگسترند عروسان باغ دامن خویش چو ابر برسرشان ز استین گهر ریزد

3 خیال دوست چو در چشم خفتگان بزند ز خواب مردمک دیده را بر انگیزد

4 ببوی آنکه مگر پی برد بخاک درش دلم چو بوی بباد هوا درآویزد

1 اومید آدمی بوصالت نمی رسد اندیشۀ خرد بکمالت نمی رسد

2 می گفت دل حدیث وصال تو ، عقل گفت: خاموش، این حدیث محالت نمی رسد

3 خورشید آتشین که چنو نیست گرم رو در گرد بارگیر جمالت نمی رسد

4 گفتم: دلم ز خدمت وصلت بصد بلا الّا بدست بوس خیالت نمی رسد؟

1 شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد اشکم بچار گوشۀ عالم نمی رسد

2 اندر تو کی رسم؟ که نسیم سحرگهی در گرد آن کلالۀ پر خم نمی رسد

3 در چشم من برست قد سرو پیکرت زان پلک چشمهام فراهم نمی رسد

4 از بس که خاک کوی تو دردیده ها کشند جز گرد از او بدین دل پر غم نمی رسد

1 نام تو بر زبان من باشد شکر اندر دهان من باشد

2 ای خوشا زندگی که من دارم اگر آن لعل جان من باشد

3 ندهم بوسه جز که بر لب خویش گر دهان تو زان من باشد

4 عاشق زلف و فتنۀ رویت هر که باشد بسان من باشد

1 هر کرا زلف عنبرین باشد طبع اوبا وفا بکین باشد

2 چون بود بر رخ تو طرّۀ تو نقش چین بر حریر چین باشد

3 غمزۀ تو بچابکی ببرد دل که در هفتمین زمین باشد

4 در سر زلف تو همی گردد که دلم بردو خود همین باشد

آثار کمال‌الدین اسماعیل

17 اثر از غزلیات کمال‌الدین اسماعیل در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات کمال‌الدین اسماعیل شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی