آثار کلیم

صفحه 9 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 آنکه زخمی از زبان او نخوردم سوسنست وانکه بر عیبم ندوزد چشم بدبین سوزنست

2 رخصت سیر جهان می خواستم از عقل، گفت اهل عزلت را سفر از یاد مردم رفتنست

3 تا شکست کاملان جستن هنر گردیده است عیب جوی طلعت خورشید چشم روزنست

4 عمرها با تیره روزی ساختم تا اینزمان خلوتم را شمع کافوری بیاض گردنست

1 از من غبار بسکه بدلها نشسته است بر روی عکس من در آئینه بسته است

2 اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است

3 خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند نقش قدم بخاک ازین رو نشسته است

4 روشندلان فریفته رنگ و بو نیند آئینه دل بهیچ جمالی نبسته است

1 جز از غبار مذلت دلم جلا نگرفت بخاک تا نفتاد این گهر صفا نگرفت

2 ز دستبرد حوادث گریخت یک سر تیر هدف بدشت بلا نیز جای ما نگرفت

3 رمیده اند چنان از خط هواداران که زلف جانب رخساره ترا نگرفت

4 شکار نعمت دنیا نمی شود قانع بلی ز دانه فشانی کسی هما نگرفت

1 بزخم تیر جفا مرهم عتاب چراست نمک بروی نمک بر دل کباب چراست

2 فلک به تشنه لبان قطره را شمرده دهد بعاشقان کرم اشک بیحساب چراست

3 تمام نسل بزرگان اگر نکو باشند ز بحر زاده تنک ظرفی حباب چراست

4 ز ذوق فقر و فنا بیخبر چه می داند که جغد معتکف خانه خراب چراست

1 شیوه نادان بود بر عاشق بیدل گرفت بر اصول رقص بسمل کی کند عاقل گرفت

2 عشق با سیلاب پنداری زیک سرچشمه است جای خود ویران کند هر جا دمی منزل گرفت

3 طبع بی انصاف را از عیب جوئی چاره نیست گر بزیر تیغ آمد نکته بر قاتل گرفت

4 هر کجا سامان فزونتر بهره مندی کمترست تشنه زاب جوی بیش از سیل کام دل گرفت

1 هر قدم لغزیدنی فرش قدمگاه منست چاه راهم چون قلم پیوسته همراه منست

2 گشته از افتادگی آن سرفرازی حاصلم کاسمان در سایه دیوار کوتاه منست

3 از طریق راست خاشاک خطرها رفته اند هر چه در راه منست از طبع گمراه منست

4 گرچه راهی را بسر طی می کنم همچون قلم سرنوشت تازه ای هر گام در راه منست

1 محتسب بر حذر از مستی سرشار منست سنگ بگریزد از آن شیشه که دربار منست

2 آسمان مشتری جنس هنرها گردید که دکان سوختنم گرمی بازار منست

3 از دهن غنچه صفت دست اگر بردارم قفل دیگر ز حیا بر لب اظهار منست

4 گره گریه بتیغ از گلویم وا نشود نخل ناکامیم و عقده غم بار منست

1 ای به از گل بر سر احباب خاک خواریت چاره ساز جان کار افتاده زخم کاریت

2 در کنار نامه اغیار یادم کرده ای تا بدانم بعد از این قدر فرامش کاریت

3 ایدل از آبحیات نامه های دوستان بر کناری همچو خس دائم ز بیمقداریت

4 راه قاصد را بمژگان رفت و چشم انتظار عاقبت آورد بهر ما خط بیزاریت

1 جلوه پیچ و خم از موی کمر خواهد رفت تاب این رشته باریک بدر خواهد رفت

2 دل زسودای سر زلف تو خواهد واسوخت از سر مجمرم این دود بدر خواهد رفت

3 یک جهان بار شکایت زجهان خواهد بست هر که از کشور هستی بسفر خواهد رفت

4 خار هم در قدم رهروان در سفرست گل سپر گر نشود تا بجگر خواهد رفت

1 صبح شکفتگی ز شفق کم بهاترست خو کن بگریه، خنده ز گل بیوفاترست

2 رسم رهش ز همت اهل جهان مخواه طفلند و دستشان بدهن آشناترست

3 ما اجر از عبادت ناکرده می بریم هر طاعتی که فوت شود بیریاترست

4 در باغ دهر از خنکی های روزگار هر جا سموم بیش وزد خوش هواترست

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی