چمن ز سردی ایام برگ و بار گذاشت از کلیم غزل 96
1. چمن ز سردی ایام برگ و بار گذاشت
خوش آنکه عاریتی را باختیار گذاشت
...
1. چمن ز سردی ایام برگ و بار گذاشت
خوش آنکه عاریتی را باختیار گذاشت
...
1. در شراب صحبت احباب زهر غفلتست
گر بچاه افتد کسی بهتر ز دام صحبتست
...
1. آن درد که استخوان شکن نیست
معمار کهن بنای تن نیست
...
1. ز اختر طالع که مهر او همه کین است
خیر ندیدیم اگر چه خیر درین است
...
1. نخل امید ز بار افتادست
با غم از چشم بهار افتادست
...
1. از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست
تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست
...
1. تمام کاهش تن جمله آفت جانست
مگوی عشق که این آتش و نیستانست
...
1. پاس وفا داشتیم، بی اثر افتاده است
آفت اوقات بود خوب برافتاده است
...
1. روزی طلب مکن تو چه دانی که آن کجاست
تیر از چه افکنی چو ندانی نشان کجاست
...
1. زین چمن عاشق ز نخل عیش هرگز برنداشت
غیر زخم خونچکان هرگز گلی بر سر نداشت
...
1. بعد وارستگیم سوز تو در تن باقیست
آتش افسرده ولی گرمی گلخن باقیست
...
1. آن یار گزین که خشمگین نیست
خوشبوست گلی که آتشین نیست
...