آثار کلیم

صفحه 7 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 دل ز ناوک‌های بیداد تو پیکان را گرفت تشنه‌لب از ابر رحمت آب باران را گرفت

2 پردلی کاری نمی‌سازد ز استیلای عشق شیر بگریزد دمی کانش نیستان را گرفت

3 سهل باشد مملکت‌گیری بامداد سپاه نام من تنها تمام اقلیم ایران را گرفت

4 تا نگاه افکنده‌ای تسخیر شهری کرده‌ای همچو بوی گل که تا برخاست بستان را گرفت

1 جگر ز زخم تو معمور و دل ز غم شادست ز یمن جور تو اقلیم درد آبادست

2 اجل زهر غمم آسوده کرد و دانستم که شمع را اگر آسایشی است از با دست

3 بآن رسیده که رامم شود، رمش ندهی دمی بخواب شو ای بخت وقت امدادست

4 بهشت چون زبنی آدمست دلخوش دار که مانده از پدر این باغ و وقف اولادست

1 ابر را دیدیم چون ما چشم گریانی نداشت برق هم کم مایه بود از شعله سامانی نداشت

2 با مسیحا درد خود گفتیم پرسودی نکرد زانکه چون بیماری چشم تو درمانی نداشت

3 سینه ما هیچگه بی ناوک جوری نبود این مصیبت خانه کم دیدم که مهمانی نداشت

4 لذت رو بر قفا رفتن چه می داند که چیست هر که در دل حسرت برگشته مژگانی نداشت

1 دائم گله چرخ دلاورد زبان چیست گر ناوک خاری رسدت جرم کمان چیست

2 بیباکی آن غمزه خونریز از آن است کز تیر نپرسند که تقسیر کمان چیست

3 گر خاک نشینان فلک سیر نباشند بر چرخ پس این جاده کاهکشان چیست

4 از خویش جهان را زغم خویش نهان کن کاگه نشود لب که ترا ورد زبان چیست

1 علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست بچشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست

2 ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود دلیل راهروان کس درین بیابان نیست

3 زبهر تن زرهی نیست به زنقش حصیر برای سر سپری بهتر از گریبان نیست

4 حدیث تلخ از آن لب برون نمی آید که شور طوفان در طبع آب حیوان نیست

1 گر آه و ناله داری در ملک عشق بابست بدیمن شادمانی چون خانه حبابست

2 چشمت بخون عاشق گر تشنه است سهلست چیزیکه می توان خواست از دوستان شرابست

3 دشمن ز شغل خصمی آسودگی ندارد تا بخت دشمن ماست در آرزوی خوابست

4 چون در سرا نداری، سرمایه تعلق آنشب که آتش افتد، در خانه ماهتابست

1 ضعفم مدد ز قوت صهبا گرفته است دستم عصا ز گردن مینا گرفته است

2 کلک قضا مداد خط سرنوشت ما گوئی ز درد آتش سودا گرفته است

3 این نه صدف زگوهر آسودگی تهیست آهم خبر ز عالم بالا گرفته است

4 تخم نهال سرد شود دانه های اشک تا قامتش بچشم دلم جا گرفته است

1 دل از سر کوی تو اگر پای کشیده است باز آمدنش زودتر از رنگ پریده است

2 ناصح هذیان گوید و ما را تب عشق است مابسمل و او می طپد اینرا که شنیده است

3 حال دل صدپاره که در نامه نوشتم در یار اثر کرده که ناخوانده دریده است

4 در جیب تفکر سر خود کرده فراموش کس به ز جرس سر بگریبان نکشیده است

1 عارف که جا بجز سر کوی فنا نساخت جائیکه سیل راه ندارد سرا نساخت

2 افلاک را بفکر من انداخت وصل او کم بخت را سعادت بال هما نساخت

3 در ملک زندگی دل بیشور عشق نیست آری بدهر کس جرس بیصدا نساخت

4 زان کوی پا کشیدم و رفتم ز یاد او داروی ناگوار صبوری مرا نساخت

1 دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت پرده ای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت

2 بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند کاتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت

3 سیر گلشن کردی و گل غنچه شد بار دگر بسکه از شرم جمالت دست پیش رو گرفت

4 در بهاران جا بدست گل نمی افتد بباغ بیشتر از سبزه می باید کنار جو گرفت

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی