آثار کلیم

صفحه 5 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را وز گل روی تو سامان بهار آئینه را

2 صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را

3 زلف دلبند تو چون حیران خود می بیندش بخشد از هر حلقه چشم سرمه دار آئینه را

4 در طریقت دل برنگ و بوی دادن ابلهیست کس نمی آراید از نقش و نگار آئینه را

1 چند از شرم تو باشد در نقاب رخ بپوشان تا برآید آفتاب

2 بر سر هر عضو من دردت نهاد نقطه داغی نشان انتخاب

3 تا در آب افتاده عکس عارضت می نیاسودست موج از اضطراب

4 بر بیاض دیده از خون جگر می نویسم خط بیزاری خواب

1 تا خانمان ما همه بر باد داده آب مانند اشک از نظر ما فتاده آب

2 چیزیکه متصل بود امروز، اشک ماست اجزای دهر را همه از هم گشاده آب

3 دیوار و در، فتاده چو مستان بهر طرف کردست در نهاد جهان کار باده آب

4 جز خانه حباب دگر منزلی نماند تا روی در خرابی عالم نهاده آب

1 باده در دور غمت بسکه نشاط افزا نیست پنبه را نیز سر همدمی میناست

2 می نمایند مه عید بانگشت، بهم سوی ابروی تو میل مژه ها بیجا نیست

3 هیچ ازین دیده خونابه گشادیم نشد چکنم گوهر مقصود درین دریا نیست

4 لب ز هم وانشود تا ز می اش پر نکنم شیشه سان غلغل نطقم بجز از صهبا نیست

1 کسیکه مانده به بند لباس زندانیست پریدن از قفس نام و ننگ عریانیست

2 به پختگی جنون کی بمن رسد مجنون همین بسست که من شهری او بیابانیست

3 زچشم گریان، بیقدر شد متاع جنون بهر دیار که بارندگیست ارزانیست

4 بهار آمده یارب چه رهن باده کنم مرا که جامه عیدی قبای عریانیست

1 از پیچ و تاب فکر تنم صد شکن گرفت آسان نمی توان سر زلف سخن گرفت

2 بر تشنگان عقیق لبت را حلال کرد خطت که آمد و سر چاه ذقن گرفت

3 بر عارض تو چهره شدن حد شمع نیست گریان ز بزم رفت و سر خویشتن گرفت

4 بر روی آب رخصت سجاده گستری اول نداشت موج، ز مژگان من گرفت

1 کی رفیقان ره خوف و رجارا دیده است شوق پابرجا و صبر بیوفا را دیده است

2 روز محشر بازگشت جان بتن از شوق تست ورنه مسکین عمر ما این تنگنا را دیده است

3 گر به ما داغ محبت گرم خون باشد رواست روز اول چشم چون واکرد ما را دیده است

4 چشم مستت را غم برگشته مژگان تو نیست همچو او صد عاشق رو بر قفا را دیده است

1 نوبهار آمد دگر دنیا خوش و دلها خوشست خانه در رهن شراب اولیست تا صحرا خوشست

2 در میان نیک و بد زین بیشتر هم فرق نیست گل بسرگرمی پسندی خار هم در پا خوشست

3 سربسر عمرش بتلخی هیچکس چون من نرفت روز بر پروانه گر بد بگذرد شبها خوشست

4 حسن مستغنی است اما عشق می گوید بلند خاطر خورشید از سرگرمی حربا خوشست

1 مرا ز زلف تو غیر از شکست و محنت نیست بنای خانه زنجیر بهر راحت نیست

2 برهنه پای نخواهیم ماند، آبله هست در آن دیار که کفشی بپای همت نیست

3 چنین که قافله آه می رود بشتاب بکشور اثرش فرصت اقامت نیست

4 صفا در آخر بزم شراب اگر نبود عجب مدار که ته شیشه بیکدورت نیست

1 نه همین سودای ابرویت مرا دیوانه ساخت برهمن از شوق او محراب در بتخانه ساخت

2 مستی چشم ترا نازم که در دوران او سبحه را زاهد بمی گل کرد و زان پیمانه ساخت

3 رخنه در آهن فتد از سایه مژگان تو یکنفس آئینه را هم می تواند شانه ساخت

4 دانه بسیار در کارست بهر صید خلق حق بدست زاهد از آن سبحه را صد دانه ساخت

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی