آثار کلیم

صفحه 8 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 صبر را از دهنت حوصله تنگ آمده است ناله ها را ز دلت تیر بسنگ آمده است

2 مژه ات آفت جان، ترک نگاهی خونریز بسته آن غمزه دو شمشیر و بجنگ آمده است

3 بدگمانی دلم ز آن صف مژگان داند گر با سلام شکستی ز فرنگ آمده است

4 چه قمارست که در کوی بتان می بازند هر که باز آمده در باخته رنگ آمده است

1 صبرم حریف دوری طاقت گداز نیست شام غمست این سر زلف دراز نیست

2 گر کوتهست دست امیدم عجب مدار در دعوی گزاف زبانم دراز نیست

3 برخاستن ندارد، افتادنم چو شمع از صد نشیب بخت مرا یک فراز نیست

4 در دیده ایکه آن برورو جلوه می کند یک قطره اشک نیست که آئینه ساز نیست

1 زان سینه چه راحت که ره زخم بدر نیست بادی نخورد بر دل اگر خانه دو در نیست

2 با این همه تنگی که نصیب دهن اوست داغم که چرا روزی ارباب هنر نیست

3 چشمت غم آن زلف سیه روز ندارد از ماتم همسایه درین خانه خبر نیست

4 از خضر مکش منت بیجا، بره عشق کز بحر ره قافله موج بدر نیست

1 گردون در آتش از حسد جوهر منست پرواز من بلندتر از اختر منست

2 شبنم ببال جذبه خورشید می برد کس را چه حد بستن بال و پر منست

3 پامال و خاکسار و زهر باد بیقرار نقش قدم براه وفا همسر منست

4 سهلش مبین که سکه مردان همین بود نقش حصیر فقر که بر پیکر منست

1 سردمهری‌های دوران را تلافی از تبست سوزن خار ملامت‌ها ز نیش عقربست

2 نه همین ما می‌گدازیم از غم بخت سیاه هرکجا روشندلی دیدیم شمع این شبست

3 ناله هرجا می‌رسد رنگ دگر بر می‌کند آتش غمخانه و باد چراغ کوکبست

4 بی‌دلان از یک نگاه گرم از جا می‌روند ظرف‌های طاقت ما را مگر یک قالبست

1 یکرنگم و در کوی دو رنگیم وطن نیست سیلم که مدارا بکسی شیوه من نیست

2 افتادن دیوار کهن، نوشدن اوست جز مرگ کسی در پی آبادی من نیست

3 خوبان نپسندند حق صحبت دیرین نظاره فریبست مطاعی که کهن نیست

4 جام تهی و برگ خزان دیده نماید روزیکه ز رخسار تو آئینه چمن نیست

1 گر بقسمت قانعی بیش و کم دنیا یکیست تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکیست

2 حرص گر دهقان نباشد کشت را شبنم بسست خوشه و خرمن به پیش چشم استغنا یکیست

3 کج نظر سود و زیان را امتیازی داده است هر چه را احول دو می بیند بر بینا یکیست

4 ناامیدی دستگاه عیش می سازد فراخ گر ببندی دیده کنج خانه و صحرا یکیست

1 بملک حسن که فیضی ز آشنائی نیست در آشنائی خورشید روشنائی نیست

2 هر آنچه رفت زدستم برون ز دل هم رفت میان دست و دلم چون صدف جدائی نیست

3 غبار خاطرم از شش جهت گرفته فرو چو اخگرم سرو پروای خودنمائی نیست

4 بکشوری که فتد عکس تیره روزی ما زآب و آینه امید روشنائی نیست

1 یک شهر سنگدل را یک سخت جان بسست جائی که صد خدنگ بود یک نشان بسست

2 زلفت هزار حلقه کمان را چه می کند گر صید دل مرا بود یک کمان بسست

3 دل زان تست بر سر جان گر سخن بود قسمت کنیم با تو مرا نیم جان بسست

4 گمراه آنکه پیرو ارباب عادتست خضر ره تو ماند ازین کاروان بسست

1 دل که چون نرگس مستت بشراب افتادست دفتر معرفت ماست در آب افتادست

2 ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم اول و آخر این کهنه کتاب افتادست

3 غمزه ات کار دلم ساخت بیک چشم زدن دامنی تا زدی آتش بکباب افتادست

4 شکر چشم تو کند محتسب شهر کزو هر کجا میکده ای هست خراب افتادست

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی