نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن از کلیم غزل 525
1. نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن
گلی نچیدن و دیدار باغبان دیدن
...
1. نصیب ماست زیان بر سر زیان دیدن
گلی نچیدن و دیدار باغبان دیدن
...
1. کس نمی گیرد دگر در رهن صهبا پیرهن
از تو چاک ایدست بیتابی و از ما پیرهن
...
1. چیست کارم، زخم کاری هر زمان برداشتن
وز خدنگ جور او زخم سنان برداشتن
...
1. نیامد نخل آه از سینه پرداغ من بیرون
نکرد این سرو هرگز سر زدیوار چمن بیرون
...
1. نه گل شناسم و نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید بر این و آن بی تو
...
1. ایکاش صد دل باشدم ایجان و دل قربان تو
چون سبحه یک یک بهرمند از کاوش مژگان تو
...
1. آمد بهار و لشکر گل در رکاب او
صحرانشین بود سپه بیحساب او
...
1. غنچه یکی ز جمله خونین دلان تو
رفته فرو بخویش بفکر دهان تو
...
1. صبح نگرددت سفید پیش بناگوش تو
کز سر طاقت گذشت آب در گوش تو
...
1. ز خجلت تا دل ما را شکسته
بود چون ساقی مینا شکسته
...
1. ز آشفتگی حالم ربط از سخن بریده
از هم فتاده حرفم چون نامه دریده
...
1. هیچت خطر از دیده گریان نرسیده
چون شمع سرشکت بگریبان نرسیده
...