آتش دیگ هوس از دل سوزان گیرم از کلیم غزل 430
1. آتش دیگ هوس از دل سوزان گیرم
آب لب تشنگی از آهن پیکان گیرم
...
دست و دل تنگ و جهان تنگ خدایا چکنم از کلیم غزل 431
1. دست و دل تنگ و جهان تنگ خدایا چکنم
من و یک حوصله تنگ باینها چکنم
...
بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم از کلیم غزل 432
1. بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم
همه رو سجده کنان تا در خمار شدم
...
آن سالکم که با خضر هرچند هم نشینم از کلیم غزل 433
1. آن سالکم که با خضر هرچند هم نشینم
سرگشته همچو پرگار در گام اولینم
...
دل شاد ندارم از کلیم غزل 434
1. دل شاد ندارم
وارسته منم خاطر آزاد ندارم
...
با که گویم آنچه زان نخل تمنا دیده‌ام از کلیم غزل 435
1. با که گویم آنچه زان نخل تمنا دیده‌ام
زان قد آشوب قیامت را دو بالا دیده‌ام
...
بیجوهریم و دست ز شمشیر می بریم از کلیم غزل 436
1. بیجوهریم و دست ز شمشیر می بریم
موریم و پنجه هنر از شیر می بریم
...
نه همین از بخت بد طوفان ز عمان دیده‌ام از کلیم غزل 437
1. نه همین از بخت بد طوفان ز عمان دیده‌ام
دایم از جوش تری از قطره طغیان دیده‌ام
...
تا ز خواب مستی غفلت سری برداشتم از کلیم غزل 438
1. تا ز خواب مستی غفلت سری برداشتم
چون حباب از سر نهادم هرچه در سر داشتم
...
دوش در خواب چو آن طره پیچان دیدم از کلیم غزل 439
1. دوش در خواب چو آن طره پیچان دیدم
صبح در بستر خود سنبل و ریحان دیدم
...
جنس کساد چار سوی ناروائیم از کلیم غزل 440
1. جنس کساد چار سوی ناروائیم
گوئی بشهر دلشکنان مومیائیم
...
شکوه درد ترا کی پیش درمان می‌کنیم از کلیم غزل 441
1. شکوه درد ترا کی پیش درمان می‌کنیم
تشنه می‌میرم و شکر آب حیوان می‌کنیم
...