آثار کلیم

صفحه 27 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 نیست یکشب که سر شکم گل بستر نشود تا در پیرهنم رشته گوهر نشود

2 مدعی گر طرف ما نشود صرفه اوست زشت آن به که بآئینه برابر نشود

3 خشکی بخت فرومایه طلسمی بسته است کابم از سر گذرد لیک لبم تر نشود

4 بسکه از گردش این چرخ بتنگ آمده ام در خمارم هوس گردش ساغر نشود

1 عاشق از حیرت درین وادی به جایی می‌رسد تا نگردد راه گم کی رهنمایی می‌رسد

2 خون خود بر گل‌رخان شهر قسمت می‌کنم هرکه می‌آید به دست او حنایی می‌رسد

3 رشک بر سنگ فلاخن برده سرگردانیم کو پس از سرگشتگی آخر به جایی می‌رسد

4 گرچه سیلم برنمی‌دارد ز راه انتظار می‌روم از جا اگر آواز پایی می‌رسد

1 کسی تا کی به سان موج دایم در سفر باشد دری نشناسد و چون موج دایم دربه‌در باشد

2 به خضرم احتیاجی نیست گر این است گمراهی که کوران را عصا هم می‌تواند راهبر باشد

3 سبک پی قاصدی باید که چون غم‌نامه ما را به دست او دهد کاغذ هنوز از گریه تر باشد

4 ز بس بر خویشتن می‌بالد از ذوق گرفتاری قفس هر لحظه بر مرغ دل ما تنگ‌تر باشد

1 آشوب طلب خاطر فرزانه ندارد زنبور هوس در دل ما خانه ندارد

2 اندازه مستی نتوانیم نگهداشت زان باده خرابیم که پیمانه ندارد

3 در مزرعه طاقت ما تخم ریا نیست اینجاست که تسبیح عمل دانه ندارد

4 دیدم چو پریشانی زلفت جگرم سوخت غیر از دل صد رخنه من شانه ندارد

1 آن گرم خو بسوز دل ما رسیده بود خوناب این کباب بر آتش چکیده بود

2 در گلستان بیاد دهان تو غنچه را امسال باغبان همه نشکفته چیده بود

3 همچون چراغ روز براه تو سوختیم لخت جگر که انجمن افروز دیده بود

4 بیروی تو ز دیدن گل چشم حیرتم افکارتر ز گوش نصیحت شنیده بود

1 گرچه اول رنجش بیمار از آن سو می‌شود دارد این خوبی که صلح از جانب او می‌شود

2 رونق خوبیت باید مگسل از روشندلان گل جدا از شمع چون افتاد بدبو می‌شود

3 بر سر خاکش به جای شمع تیری می‌نهد هرکه قربان کمانداران ابرو می‌شود

4 گفت احوال نهان را گریه‌ام با آب و تاب روز اول طفل اشک ما سخنگو می‌شود

1 دانسته بخت زلف ترا انتخاب کرد چندانکه شب دراز شد او نیز خواب کرد

2 ایدل به پشت گرمی اشک اینقدر مسوز خونابه کی تلافی سوز کباب کرد

3 سیری نداشت نرگست از خون ما چه شد بیمار را طبیب مگر منع آب کرد

4 معشوق اگرچه پرده نشین شد نهان شد غیرت بروی آب نقاب از حباب کرد

1 دل تمنای درد او دارد خانه سیلاب آرزو دارد

2 خویش یکدیگرند عجز و غرور تیغ پیوند با گلو دارد

3 چون کنم شرح حال دیده رقم خامه ام گریه در گلو دارد

4 کو بکو دربدر زبس گردید گریه در پیش ناله رو دارد

1 گهی که بر لب او چشم اشکبار افتد دلم ز دیده نمکسود در کنار افتد

2 ز جنگجوئی او ایمنم ز کینه دهر نمی گذارد نوبت بروزگار افتد

3 فلک بخشک نبسته است آنچنان کشتی که اشک حسرت ما نیز آبدار افتد

4 ز دوری تو بچشمم سیاه شد عالم بسان آینه ای کان بزنگبار افتد

1 ناخلف را بکسی فخر ز آبا نرسد نسب گوهر بی آب بدریا نرسد

2 رشته طول امل عارف روشندل را راست چون رشته شمعست بفردا نرسد

3 بخت چون سدره کام شود عاشق را اثر گرمی خورشید بحر با نرسد

4 دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوا نرسد

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی