آثار کلیم

صفحه 23 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 به جز سکوت ز روشندلان نمی‌آید زبان شعله به کار بیان نمی‌آید

2 ز سیل حادثه چشمم چنین که ترسیدست ز دیده دیدن ریگ روان نمی‌آید

3 خدنگ آه شکارافکن است لیک چه سود که از هزار یکی بر نشان نمی‌آید

4 به زلف او نیم آگه ز حال دل چه کنم خبر همیشه ز هندوستان نمی‌آید

1 مرغ دلم که خانه خرابی بجان خرید بهر شکون ز سیل خس آشیان خرید

2 آن غمزه خونبهای شهیدان عشق داد اما نه آنقدر که کفن زو توان خرید

3 هر عارفی که صرفه شناس است در جهان عقل سبک فروخته رطل گران خرید

4 باشد بزر علاقه ز معشوق بیشتر زآنرو که گلفروش گل از باغبان خرید

1 بملک عشق دل شادمان نمی ماند گل شکفته درین گلستان نمی ماند

2 نمی خورد غم روزی کسیکه قانع شد همای هرگز بی استخوان نمی ماند

3 چرا چو موج همیشه است بیقراری ما بیک قرار چو وضع جهان نمی ماند

4 سیاه روزی ما همچنین نخواهد ماند شب ار دراز بود جاودان نمی ماند

1 گر شبی دیده خونفشان نبود آب در جوی کهکشان نبود

2 از دل ما نرفت آبله ها ریگ صحرای غم روان نبود

3 هر کسی سالک ره دل نیست راه دل راه کاروان نبود

4 تا سحر آرزو ببر دارد کمری را که در میان نبود

1 دل نه ازوست نه زما، یار چو بی نقاب شد رفت ز دست کس برون آینه ایکه آب شد

2 گر زغمت شکست دل، راز تو فاش کی شود گنج نهفته تر شود، خانه اگر خراب شد

3 بند سکوت هیچگه از لب بیهنر مجوی قابل مهر کی شود شیشه که بیشراب شد

4 لایق حسن بیزوالی آینه ای نداشت او شکر که شمع هستیم زآتش عشق آب شد

1 چو تاب زلف دهی از بنفشه تاب رود زنی چو خنده گل از بس عرق در آب رود

2 چنین که روی جهانی بسوی خود کردی عجب که سایه ز دنبال آفتاب رود

3 چه جای شادی، غم عار دارد از دل من بناز جغد درین منزل خراب رود

4 ز سوز آهم نم در نهاد دریا نیست مگر سحاب بسرچشمه سراب رود

1 شیخ از مسواک دندان طمع را تیز کرد سبحه را هم بهر تخم شید دست آویز کرد

2 اهل عالم طفل طبعانند و بیمار هوس کی تواند طفل چون بیمار شد پرهیز کرد

3 خونم از ذوق شهادت جنگ دارد با بدن هر که تیری بر نشان زد شوق او را تیز کرد

4 حیرتی دارم که گردون بدانایان بدست او که نتواند میان نیک و بد تمییز کرد

1 چون وقت شد که کشت امیدم برآورد از خوشه برق حادثه ای سر برآورد

2 صد گونه انقلاب درین بحر اگر رسد خس را نمی برد که گهر سر برآورد

3 صد گلبن امید من از ریشه کند چرخ وز پای من نکرد که خاری برآورد

4 شد پیر زال دهر و ز زادن نمی فتد این فتنه زای چند ز بد بدتر آورد

1 نیست مو کز فرق ما برگشته‌بختان سر کشید بر سر شوریدگان سودای او لشکر کشید

2 ای دل از گرمی خورشید قیامت باک نیست آه سردی میتوان در عرصه محشر کشید

3 من که یک دستم به جیب و دست دیگر بر سر است چون توانم شاهد مقصود را در بر کشید

4 تا نگردد خیره هنگام تماشای رخت دود آهم سرمه‌ای در چشم ماه و خور کشید

1 دست از ساغر امید کشیدن دارد لب پیمانه خالی چه مکیدن دارد

2 تا کی از غیرت او بر سر آتش باشم ای حریفان پر پروانه بریدن دارد

3 سخنم می شنود با همه بی پروائی حرف بیربط ز دیوانه شنیدن دارد

4 پستی بخت بلندم ز سپهر دونست زیر سقفی که نگونست خمیدن دارد

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی