آثار کلیم

صفحه 21 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 نه مرا خاطر شاد رسد بمن آخر چه ازین عالم ایجاد رسد

2 ای جرس تا بکی از ناله گلو پاره کنی کس درین بادیه دیدیکه بفریاد رسد

3 ایخوش آن صید که کس گر نرسد بر سر او از پر تیر تواند که بصیاد رسد

4 تیشه با سخت دلی می نهد انگشت بگوش نتواند که بدرد دل فرهاد رسد

1 اسیر عشقم و هر کس مرا غلام کند به گوش حلقه‌ام از حلقه‌های دام کند

2 چه بخت بی اثرست این که جزو ناری من دمیکه شعله کشد کار پخته خام کند

3 چرا نگرید بلبل که بیوفائی دهر امان نداد که گل خنده را تمام کند

4 باسم و رسم چه مردانه پشت پا زده ام نگین بدستم پهلو تهی ز نام کند

1 چشم عارف جز چراغ کلفت از دنیا ندید عزم بالا کرد چون از گرد پیش پا ندید

2 بر محک زد نقد شهری و بیابانی خرد عاقل خوش مشرب و مجنون و بدسودا ندید

3 نیست در وضع جهان ابنای دنیا را ملال هیچ صورت را کسی دلگیر از دنیا ندید

4 عافیت را اهل دل در دیده بستن دیده اند بهره زین گلشن بغیر از چشم نابینا ندید

1 از هستی من تو چون نام و نشان برد پی بر سر شوریده من داغ چسان برد

2 کس دعوی ویرانه بسیلاب نکردست از عشق دل باخته واپس نتوان برد

3 از تاب در گوش تو در آتش رشکم کان گوشه نشین عیش دو عالم زمیان برد

4 هرگز ببتان نقش قمارم ننشسته با هر که نظر باختم از من دل و جان برد

1 بخت بد جایی که پای کینه محکم می‌کند سنگ باران گشت راحت را ز شبنم می‌کند

2 کام دل گر آرزو داری به دنبالش مرو تا تو از پی می‌روی آن صید هم رم می‌کند

3 گرد غم را پاک از روی غبارآلود ما سیلی ایام با اشک دمادم می‌کند

4 جهل را در جنگ دانش لشکری در کار نیست صد فلاطون را به یک کج‌بحث ملزم می‌کند

1 فلک اسباب دولت را ز بهر ناکسان دارد هما گر سایه‌ای دارد برای استخوان دارد

2 ز محرومی‌ست گر دل زاری‌ای دارد درین وادی به قدر دوری منزل جرس دایم فغان دارد

3 ز رشک طالع تردامنان داغم درین گلشن که شبنم خانه از گل بلبل از خس آشیان دارد

4 خموشی پیشه کن کز نطق آفت‌هاست سالک را جرس دایم زبان با رهزنان کاروان دارد

1 گر همتم کناره ز دنیا نمی کند تقلید گوشه گیری عنقا نمی کند

2 تا ناخن از پلنگ نگیرد بعاریت ایام از دلم گرهی وا نمی کند

3 از جور آشنا نرمد هر که آشناست ساحل ز تیغ موج محابا نمی کند

4 گر پی برد که گوشه نشینی چه راحتیست سیلاب سیر دامن صحرا نمی کند

1 خلق را دیدی دگر خواری چرا باید کشید پای در دامان و دست از مدعا باید کشید

2 بار درد بی دوا بردن بسی آسانترست کز طبیبان منت از بهر دوا باید کشید

3 منت دریا کشند ار قطره ای احسان کنند کاش منت را بمقدار عطا باید کشید

4 دولتی بهتر ز گمنامی نخواهی یافتن سر بجیب از سایه بال هما باید کشید

1 هنرم را ثمری چرخ جفا کار نداد دیده قدرشناسی بخریدار نداد

2 تا امیدت نشود یأس براحت نرسی این نهالیست که تا خشک نشد بار نداد

3 شمع را بنگر و داد و دهش دهر ببین هر که را داد زبان قوت گفتار نداد

4 صحبتی نیست که آخر اثرش گل نکند خنده را غیر گل زخم بسوفار نداد

1 دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود

2 در چراغم منت روغن ندارد روزگار خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود

3 باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم خنده هر گه بر لب ما جا کند شیون شود

4 نزد ما سود سفر سرمایه از کف دادنست راه ما ناامن خواهد شد چو بیرهزن شود

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی