بخت بد جایی که پای کینه محکم میکند از کلیم غزل 204
1. بخت بد جایی که پای کینه محکم میکند
سنگ باران گشت راحت را ز شبنم میکند
...
1. بخت بد جایی که پای کینه محکم میکند
سنگ باران گشت راحت را ز شبنم میکند
...
1. فلک اسباب دولت را ز بهر ناکسان دارد
هما گر سایهای دارد برای استخوان دارد
...
1. گر همتم کناره ز دنیا نمی کند
تقلید گوشه گیری عنقا نمی کند
...
1. خلق را دیدی دگر خواری چرا باید کشید
پای در دامان و دست از مدعا باید کشید
...
1. هنرم را ثمری چرخ جفا کار نداد
دیده قدرشناسی بخریدار نداد
...
1. دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود
وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود
...
1. کند گر آرزوی دیدنت آیینه جا دارد
که از خورشید رویت در برابر رونما دارد
...
1. ساقی از تاب می آن لحظه که در می گیرد
عرق از عارض او رنگ شرر می گیرد
...
1. رود آرام ز عمری که بهجران گذرد
کاروان در ره ناامن شتابان گذرد
...
1. دل چون ز خاک راه طلب توتیا کشد
از روی میل خار مغیلان بپا کشد
...
1. بحال بد دل از چشم تر افتاد
سیه گردد چو در آب اخگر افتاد
...