آثار کلیم

صفحه 14 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 شمیم خلد، گدای دیار کشمیرست شکفتگی گل خار بهار کشمیرست

2 لب پیاله ز تبخال رشک می سوزد که نشئه وقف لب جویبار کشمیرست

3 اگرچه مایه دلبستگیست قامت سرو عنان هوش بدست چنار کشمیرست

4 بزیر پنبه ابر آسمان از آن گم شد که پای تا بسرش داغدار کشمیرست

1 اگر ز هستی ما نام بینشانی هست در آشیان هما مشت استخوانی هست

2 جمال اختر بختم نمی شود زایل چو شمع دایم در طالعم زیانی هست

3 تو بیزبانی ما را حریف حرف نئی بداد ما برس ایشوخ تا زبانی هست

4 تهی ز لخت جگر نیست اشک ماهرگز همیشه قافله را میر کاروانی هست

1 هنوز طره او تا کمر نیامده است ز پیچ و تاب رگ جان خبر نیامده است

2 باعتماد، سرین را بآن کمر مسپار که مور خازن تنگ شکر نیامده است

3 همه حکایت مردم گیا فسانه شمار گیاه مردمی از خاک بر نیامده است

4 بجلوه گاه تو هر دل که رفت، از خود رفت دگر کسی بوطن زین سفر نیامده است

1 در مزرع بختم اثر نشو و نما نیست از گریه من آب اگر هست هوا نیست

2 چون کج نرود آنکه زمیخانه در آمد این کج روشی ها گنه آن مژه ها نیست

3 چون شمع بهر جا که نشاندند نشستیم با هیچکسم گفت و شنو بر سر جا نیست

4 هر چند که مژگان تو برگشت ز عاشق آن هست که روی سخنش جانب ما نیست

1 سرخوش از می چو نیم موج هوا شمشیر است ابر تر را چکنم قطره باران تیر است

2 زور بازوی توانائیم از فیض می است باده در طبع من آبست که در شمشیر است

3 موج سان بر سر هر قطره می می لرزم چه توان کرد مس طبع مرا اکسیر است

4 بر سرم لشکر غم آمده از کف ننهم آنچه شمشیر جوانست عصای پیر است

1 پیش چشم مژگانی، کز سرشک شادابست سیل آب شمشیرست، موج تیغ بی آبست

2 بخت بد نشد بیدار، ساده لوح پندارد درد تلخکامی را، چاره در شکر خوابست

3 باده هر گه آخر شد، اول سیه روزیست شیشه تا که می دارد، خانه پر زمهتابست

4 گر زخویش می گذری، هر چه هست می گذرد پای چون زسر کردی، بحر عشق پایانیست

1 چو ساخت چشم تو کارم، نهفته دیدن چیست بر آتشی که به نی درگرفت دامن چیست

2 اگر نه صبح سیه بخت کار شام کند سیاه روزی ما زان بیاض گردن چیست

3 دلا تو چشم مرا کرده ای ز گریه سفید زآه سرمه کشیدن بچشم روزن چیست

4 نباشد ار دل صیاد داغدار از من بریده چون پر و بالم قفس ز آهن چیست

1 باغ و راغ من خونین جگرست نفسی کز دل من تنگ ترست

2 ز آنچه آن سرو بخود می پیچد پیچش طره و تاب کمرست

3 بیزبان باش، نبینی که قلم با زبانست و سرش در خطرست

4 آب از اشک جگرسوزی خورد نخل آهم که سراسر ثمرست

1 نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست

2 یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم در دام اگر نباشد، در بند آشیانست

3 شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی پنداشتم خدنگی، در خانه کمانست

4 دل شد هزار پاره، نالد هزار دستان این خود ز قصه عشق، آغاز داستانست

1 نخل قد تو را چون، صورت نگار جان بست گلدسته سرین را، زان رشته بر میان بست

2 از بسکه شد بریده، پیوند راحت از ما بر زخم ما بشمشیر، مرهم نمی توان بست

3 جائیکه غنچه سنگست، بر آشیان بلبل عاشق چسان تواند، خود را بگلرخان بست

4 آب و گل وجودم از رعشه موج دارست بی می نمی تواند، مغزم در استخوان بست

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی