آثار کلیم

صفحه 12 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار کلیم / دیوان اشعار کلیم / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار کلیم

1 دلم با چشم تر یکرنگ از آنست که پای اشک خونین در میانست

2 بآب تیغ او نازم که در خاک همان خونابه زخمش روانست

3 چه طفلست اینکه گاه مشق بیداد خطش زخمست و لوحش استخوانست

4 جهد از خاک ما فواره خون همین شمع مزار کشتگانست

1 چو هست قدرت دست و دل توانگر نیست صدف گشاده کفست آنزمان که گوهر نیست

2 دل فسرده بحالش رواست گریه ولی سپند را چکند مجمری کش اخگر نیست

3 اسیر صید گه او شوم که نخجیرش چو دست و تیغ بخون سرخ کرد لاغر نیست

4 حلال زاده اخوان، نفاق پیشه ترست اگر بچاه نیندازت برادر نیست

1 آهم ز سرکشی بتلاش اثر نرفت هر جا ندید روی دل آنجا دگر نرفت

2 چون یافت اینکه شربتش از خون عاشقست بیمار چشم تو که طبیبش بسر نرفت

3 با آنکه در رهت ز دو عالم گذشته ایم یک گام آشنائی ما پیشتر نرفت

4 جز خون دل که رنگ حنا داشت از وفا دیگر چه داشتم که ز دستم بدر نرفت

1 تا نمی گریم چراغ دیده ام را نور نیست سیل اگر باز ایستد ویرانه ام معمور نیست

2 بسکه در عالم جفا از خوبرویان دیده ام آرزوی جنتم در دل ز بیم حور نیست

3 هست در شرع محبت رسم و آئین دگر خوردن خون جایزست و دم زدن دستور نیست

4 ساغر خالیش از داروی بیهوشی پرست هیچ دریاکش حریف کاسه طنبور نیست

1 جز قامتت بچشم و دلم جای گیر نیست مهمان خانه های کمان غیر تیر نیست

2 دنیا و آخرت بره او دو نقش پاست دلبستگی بنقش قدم دلپذیر نیست

3 جائیکه من فتاده ام، آنجا که می رسد از بیکسی مدان اگرم دستگیر نیست

4 تا گشته ام ز آمد و رفت نفس ملول وادید و دید هیچکسم در ضمیر نیست

1 بر دل ز بس غبار کدورت نشسته است بیچاره ناله در ته دیوار مانده است

2 مرغ از قفس پرید و بفانوس شمع سوخت دل همچنان بسینه گرفتار مانده است

3 دل را تو بردی و غم دل همچنان بجاست آئینه در میان نه و زنگار مانده است

4 پرهیز چون نمی کند از خون عاشقان چشم ترا سزاست که بیمار مانده است

1 منم که تنگدلی باغ دلگشای منست بدستم آبله جام جهان نمای منست

2 رسید همرهی بخت واژگون جائی که هر که خاک رهم بود خار پای منست

3 بدستگیری افلاک احتیاجی نیست کلیم وقتم و افتادگی عصای منست

4 بخاک و خون کشدم هر کجا که سرو قدیست هر آن نهال که بالا کشد بلای منست

1 دایم اندر آتش خود عاشق دیوانه سوخت شمع محفل را گناهی نیست گر پروانه سوخت

2 دیده باعث شد اگر ویرانه ام را آب برد از تف دل بود آن آتش که ما را خانه سوخت

3 طره اش زان آتش رخسار تابی یافته کز حدیث زلف او گفتن زبان شانه سوخت

4 لاله داغست از فغان بلبل و گل بی خبر آشنا رحمی نکرد اما دل بیگانه سوخت

1 در کوره غم سوختنم مایه کامست آتش به از آبست در آن کوزه که خامست

2 بیمصلحت ساقی این دور نباشد گر گریه میناست و گر خنده جامست

3 آسیب جهان بیش رسد گوشه نشین را دامن نبود در ره آن صید که رامست

4 دل را چه تفاوت کند ار لطف تو کم شد کم حوصله خود پیشتر از باده تمامست

1 حالت از تنگی جا غنچه بکنج دهنست چکند، ساخته با گوشه خود بیوطنست

2 پستی پایه چو غواص شگونست مرا پر ز یوسف بود آن چاه که در راه منست

3 چند در خانه اش آتش فتد از پرتو تو زین ستم آینه در فکر جلای وطنست

4 از جنونم بسوی عقل دلالت مکنید گمشدن بهتر از آن ره که درو راهزنست

آثار کلیم

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار کلیم در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار کلیم شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی