هنوز طره او تا کمر نیامده است از کلیم غزل 132
1. هنوز طره او تا کمر نیامده است
ز پیچ و تاب رگ جان خبر نیامده است
...
1. هنوز طره او تا کمر نیامده است
ز پیچ و تاب رگ جان خبر نیامده است
...
1. در مزرع بختم اثر نشو و نما نیست
از گریه من آب اگر هست هوا نیست
...
1. سرخوش از می چو نیم موج هوا شمشیر است
ابر تر را چکنم قطره باران تیر است
...
1. پیش چشم مژگانی، کز سرشک شادابست
سیل آب شمشیرست، موج تیغ بی آبست
...
1. چو ساخت چشم تو کارم، نهفته دیدن چیست
بر آتشی که به نی درگرفت دامن چیست
...
1. باغ و راغ من خونین جگرست
نفسی کز دل من تنگ ترست
...
1. نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست
بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
...
1. نخل قد تو را چون، صورت نگار جان بست
گلدسته سرین را، زان رشته بر میان بست
...
1. منم که داغ بلا گلشنی بنام منست
گل شکفته من حلقه های دام منست
...
1. چشم هر کس گر بیار ماه سیما روشنست
ز آتش دل همچو مجمر دیده ما روشنست
...
1. دگر بهار چمن را چه دلگشا کردست
شکوفه بر سر سبزه نثارها کردست
...
1. سیر گل امسال از تنهائیم دلخواه نیست
ز آشنایان غیر بلبل کس بمن همراه نیست
...