آثار جویای تبریزی

صفحه 26 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 می کنم در سینه پنهان آه درد آلود را آتش ما در گره چون لاله دارد دود را

2 رونداده حسن شوخش خط مشک اندود را با وجود آنکه لازم دارد آتش دود را

3 برگ برگ غنچه با صد ترزبانی گفته است واشدن باشد ز پی دلهای خون آلود را

4 می توان در عاشقی دیدن عیار مرد کار سوختن عیب و هنر ظاهر نماید عود را

1 با بال شوق در چمن قدس طایر است دل گر به راه بی خبریها مسافر است

2 دارد خطر ز موج نفس چون حباب جسم در چار موجه کشتی تن از عناصر است

3 گشتم چو آینه همه جان از خیال دوست جسمی که یافت رتبهٔ ارواح نادر است

4 زنهار! روح شو، که به عالم، بقای روح مانند بی ثباتی اجسام ظاهر است

1 عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده است متن:دل که بی سوز غمی باشد چراغ مرده است

2 بسکه از پهلوی دل هر ذره ام افسرده است مردمک در دیده ام یک قطره خون مرده است

3 گردش افلاک از بس بی نظام افتاده است آسمانها گوییا اوراق بر هم خورده است

4 کی به وحشتگاه عنقا می شود الفت گزین هر کرا سودای او از خویش بیرون برده است

1 در حقیقت مقصد جسم و مراد دل یکی است ره نوردان طریق عشق را منزل یکی است

2 مایه دار از توشهٔ عقبا نماید خلق را رتبهٔ دست کریمان و کف سایل یکی است

3 هیچ از من تا رقیب بوالهوس نگذاشت فرق کافر چشمت که در کیشش حق و باطل یکی است

4 دلنشین گردد گشاید دیده تا بر عارضش واله او را که چون آیینه چشم و دل یکی است

1 در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب شد هممچو حبابم کفن از پهلوی تن آب

2 از هر گل این باغ شمیم جگر آید گویا که ز ابر مژه ام خورده چمن آب

3 چون غنچه بهر قطرهٔ اشکم گل زخمی است برداشته از چاک جگر دیدهٔ من آب

4 از یاد شکرخند تو گردیده ز شبنم گرداب صفت غنچهٔ گل را بدهن آب

1 این ماه چارده که ترا در برابر است حقا که پیش روی تو نادر برابر است

2 افشای عیب خود نکنی روبروی خلق چون معصیت کنی که خدا در برابر است؟

3 آیینه خانه ای است جهان موسم بهار هر سو که نگریم هوا در برابر است

4 ای حق طلب ز دامن حیدر مدار دست آیینهٔ خدای نما در برابر است

1 مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب که در صهبا رگ تلخی است موج ماهتاب امشب

2 پرد پر در پر خاکستر پروانه پروانه رنگ گل برآید شمع روشن گر ز فانوس نقاب امشب

3 ز کوی می فروشان باز سرمستانه می آید ندارم از تو ای بخت ستمگر چشم خواب امشب

4 دلم را اینقدرها تاب الفت نیست، می ترسم که گردد خامسوز از گرمی مجلس کباب امشب

1 به رویم دیدهٔ حیران در فیضی گشود اینجا چو شبنم باختم از یک نگه بود و نبود اینجا

2 نماز و سبحه و کبر و ریا ارزانی زاهد بود بر خاک خجلت روی مالیدن سجود اینجا

3 کدامین عیب باشد هم ترازو خودستایی را بود بر ساده لوحی رحم کو خود را ستود اینجا

4 چه پرسی حال دل کان غمزه هر کس را بزد تیغی نخستین ضرب دست خویشتن را آزمود اینجا

1 دور از تو هر لبی که می ناب خورده است لب نیست لختی از دل خوناب خورده است

2 اشکم ز دیدهٔ بیضهٔ طوطی فرو چکد زان حسن سبزه بسکه دلم آب خورده است

3 ننشست نیم لحظه به بزمم قدح ز دور می همتم به ساغر گرداب خورده است

4 مرغابی سرشک جهد چون نگه ز چشم گویی که طبل از دل بیتاب خورده است

1 صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت تا ز روی و موی او گل فیض رنگ و بو گرفت

2 یافتم راه فنا را همچو شمع صبحدم جبههٔ اندیشه ام تا جای بر زانو گرفت

3 قطرهٔ اشکم چو گوهر بسته می ریزد زچشم بسکه دل از سردمهریهای آن بدخو گرفت

4 یک سر مو کم نکرد از دلرباییهای یار خط مگر سرمشق پیچ و تاب از آن گیسو گرفت

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی