شد دعای ناتوانان تا اجابت از جویای تبریزی غزل 287
1. شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راست
با کمان قامت خم رفت تیر آه راست
1. شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راست
با کمان قامت خم رفت تیر آه راست
1. از آن، شکفتگی ای بی تو گل به باغ نداشت
که جام لاله بجز درد در ایاغ نداشت
1. چرخ را از تو نکو روی تری یاد کجاست؟
آدمی در دو جهان چون تو پریزاد کجاست؟
1. فتاد تا دلم آن مست شوخ و شنگ شکست
به شیشه خانهٔ رنگم هزار رنگ شکست
1. از سیه مستی ندانم گل چه و گلشن کجاست
کو گریبان و چه شد پیراهن و دامن کجاست
1. دختر رز خلف سلسلهٔ بیهوشی است
توبه از می به حقیقت گلهٔ بیهوشی است
1. جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ریخت
شیشهٔ رنگم شکست و بر زمین مهتاب ریخت
1. همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست
که خط پشت لبت حسن مطلع ابروست
1. با اسیران نازها امروز زنجیر تو داشت
حلقه از چشم بتان زلف گرهگیر تو داشت
1. در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود
خوی دل آب و هوایش سوخته بود
1. شکرین لعل او مکیدهٔ ماست
کوچهٔ زلف او دویدهٔ ماست
1. دیار غربتم آنجا بود که انجمن است
به هر کجا که زخود می کنم سفر وطن است