آثار جویای تبریزی

صفحه 24 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 هر کرا دل بی غبار کینه است خشت دیوار تنش آیینه است

2 دل که پنهان در صفای سینه است پیچ و تابش جوهر آیینه است

3 بادهٔ جامم گداز دل بود شیشهٔ بزمم صفای سینه است

4 از زمین در کاسه اش کردیم خاک چرخ با ما دشمن دیرینه است

1 از دور عشقباز ترا می توان شناخت دوا نخست هر که ترا دید رنگ باخت

2 هرگز نمیرد آنکه پی جستجوی اوست آب حیات شد چو در این ره نفس گداخت

3 شرمنده شد زهمسری بهتر از خودی تا شد مقابل رخت آئینه روی ساخت

4 دنبال کرده نفس به جایی نمی رسد یکران همت آنکه در این راه تاخت باخت

1 گل در چمن چو عارض او دلفریب نیست گویم برهنه سرو چو او جامه زیب نیست

2 از دود آه کرده سیه خیمه ها بلند در گرم سیر عشق دل ما غریب نیست

3 در آرزوی آنکه غبار رهت شود یک گل زمین کجاست که حسرت نصیب نیست

4 در باغ ناز خار چمن خوارتر بود با غنچه ای که سوز دل عندلیب نیست

1 باز مستی کرده خون آشام چشمان ترا در فشار دل ید طولاست مژگان ترا

2 بیختند از پردهٔ دل گونیا گرد خطت ریختند از شیرهٔ جان نقل دندان ترا

3 زالتهاب سینهٔ سوزانم از بس نرم شد از دل من فرق نتوان کرد پیکان ترا

4 دیدن خواب پریشان عاشقان را تهمت است خواب گرد دیده کی گردد پریشان ترا

1 هست هر حرف تو شکر را جواب و آن دو لب قند مکرر را جواب

2 قطرهٔ اشک نهان در دیده ام در صدف گردیده گوهر را جواب

3 حسن رخسار و دهان تنگ او می دهد صد خلد و کوثر را جواب

4 می کند رنگین تر از طاووس خلد از لب لعلش کبوتر را جواب

1 از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست گلشن ز جوش لاله به خون جگر نشست

2 رنگ پریده ام چو ز شرم رخت گداخت شبنم شد و به عارض گلبرگ تر نشست

3 از آب آهن است سرشکم برنده تر در سینه بسکه زان مژه ام نیشتر نشست

4 در جوش لاله جلوه طراز است سرو باغ یا از غم قد تو به خون تا کمر نشست

1 حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است فرصت امروز صرف کار فردا کردن است

2 بهر شهرت گوشه گیریهای ارباب ریا خویش را چون بوی گل در پرده رسوا کردن است

3 در خمار باده استغنا زدن بر می فروش ناز بیجای گدا بر اهل دنیا کردن است

4 ساختن با کنج تنهایی ز عزلت خویش را بهر سیر خلد امروزش مهیا کردن است

1 بیا که موسم جوش بهار ییلاق است پیاله گیر که گل در کنار ییلاق است

2 چرا نهان بود از دیده ها به پردهٔ غیب اگر نه خلد برین شرمسار ییلاق است

3 در آن مقام که زاهد دم صلاح زند پیاله زن که هوای بهار ییلاق است

4 هوای برف و گل جام و سبزهٔ میناست جهان به موسم دی در شمار ییلاق است

1 از گفتگو اشاره به دل آشناتر است ابروی او ز چشم سیه خوش اداتر است

2 از شخص سایه می گذرد ابتدای روز زلفش ز قد در اول خوبی رساتر است

3 قمری چو عندلیب گریان دریده نیست نسبت به سرو قد، گل رو دلرباتر است

4 چون آفتاب، منت مشاطه کی کشد؟ بی خط و خال روی نکو با صفاتر است

1 نباشد مامنی چون پیکر ما عشق سرکش را که نبود غیر خاکستر حصاری امن، آتش را

2 دل یکدسته عاشق تا بکی گرد سرت گردد حیا را کارفرما، دسته کن زلف مشوش را!‏

3 برو ساقی که من از ساغر آن چشم سرمستم چه کیفیت رسد از می کشی رند هلاکش را

4 نمی دانم چسان در آن یک مژگان بهم سودن نگاهت بر دل غمدیده خالی کرد ترکش را

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی