1 آن سنبل پست پر ز تابش نگرید وان نرگس مست نیم خوابش نگرید
2 دی گفتمش از عشق تو خون گشت دلم گفتا نه تو و نه دل جوابش نگرید
1 دانی سخنت شکسته چون میآید یا حرف زبان تو زبون میآید
2 تنگست به غایتی دهانت که ازو یک حرف به دو پاره برون میآید
1 گفتم چو خطت برنگ موی تو شود او آفت این روی نکوی تو شود
2 در خاطرم از خط تو این خود نگذشت گو هم مدد جمال روی تو شود
1 خط تو گرش کسی بخط میخواند او خود نه خطست او غلط میخواند
2 در آینه روی تو زلفت پیداست وان عکس دوزلفست و بخط میخواند
1 گفتم می خوشگوار پیش آور زود گفتا شب آدینه نخواهی آسود
2 گفتم که نه گل سال دگر بار آرد وآدینه به هر هفته یکی خواهد بود
1 گفتم سخنی با تو و بد گفتم بد تالاجرم از تو گشت یک دردم صد
2 جانا بسرت آن نکنی کز تو سزد انگار که آن حدیث نشنودی خود
1 زلفی که بر او بند و گره باشد صد محتاج گره زدن چرا باشد خود
2 از عشوه دل سوخته من بستد در زلف نهان کرد و گره بر وی زد
1 کار تو همه سرکشی و ناز بود وین کبر زوال حسنش انباز بود
2 در زلف نظر کن و بتحقیق بدان در پای آید هر که سرافراز بود
1 هجران تو از دو چشم من خواب ببرد بی آب دو چشمت از رخم آب ببرد
2 چندان بگریستم من از فرقت تو کز آب دو چشمم مژه سیلاب ببرد
1 گفتم که مرا چشم تو می پست کند گو جور کند بر من و پیوست کند
2 لعل تو ز روی عذر میگفت مرا مستست، کسی شکایت از مست کند؟