بادم از جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی رباعی 25
1. بادم که وجود من بجز زحمت نیست
خاکم که مرا بنزد تو حرمت نیست
...
1. بادم که وجود من بجز زحمت نیست
خاکم که مرا بنزد تو حرمت نیست
...
1. در عشق اگر بزور و زرکار نکوست
در کیسه مرا زر است و دل دل نیروست
...
1. آن یار جفا جوی وفادار شدست
کامروز مرا ز دل خریدار شدست
...
1. گفتیکه دلم بوصل تو شاد و کشست
میلم همه سوی آن دل درد کشست
...
1. صبر از دل ریش من همی بگریزد
با دیده من خواب همی نامیزد
...
1. ای وصل تو شایسته چو عمر جاوید
وی در دل من غم تو شیرین چو امید
...
1. آن سنبل پست پر ز تابش نگرید
وان نرگس مست نیم خوابش نگرید
...
1. دانی سخنت شکسته چون میآید
یا حرف زبان تو زبون میآید
...
1. گفتم چو خطت برنگ موی تو شود
او آفت این روی نکوی تو شود
...
1. خط تو گرش کسی بخط میخواند
او خود نه خطست او غلط میخواند
...
1. گفتم می خوشگوار پیش آور زود
گفتا شب آدینه نخواهی آسود
...
1. گفتم سخنی با تو و بد گفتم بد
تالاجرم از تو گشت یک دردم صد
...