دوش می رفت و آه می کردم از جلال عضد غزل 180
1. دوش می رفت و آه می کردم
در پی او نگاه می کردم
...
1. دوش می رفت و آه می کردم
در پی او نگاه می کردم
...
1. در آرزوی وصالت اگرچه با غم و دردم
امیدوار چنانم که ناامید نگردم
...
1. در ره کعبه مقصود و بیابان حرم
هر که از سر نکند پای زهی سست قدم
...
1. وقت است که در بر رخ اغیار ببندم
وز جان کمر بندگی یار ببندم
...
1. ترا از هر دو عالم برگزیدم
به صد ناز و نیازت پروریدم
...
1. به دستی دل، به دستی سنگ دارم
که من با دل فراوان جنگ دارم
...
1. آشکارا کنم این درد که در جان دارم
عاشق روی توام از تو چه پنهان دارم
...
1. به جز ذکر لبت کاری ندارم
به یادت عمر شیرین می گذارم
...
1. مرا دردیست اندر دل، ولی گفتن نمییارم
غم دُردانهای دارم ولی سُفتن نمییارم
...
1. گرچه غریق بحر مضایق چو لنگرم
آخر دلی وسیع چو بحری ست در برم
...
1. بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم
کی بود باز که چون بخت درآیی ز درم؟
...
1. در پایت اوفتادم ای دوست! دست گیرم
می کن بزرگی خود منگر که من حقیرم
...